شهرها از یک نظام سلسه مراتبی و سیستمی یکپارچه، پیروی می کنند. محله ها از عناصر مهم سازمان فضایی شهر و مهمترین واحد اجتماعی شهر به شمار می آیند که در چارچوب روابط اجتماعی و فرهنگی شکل گرفته اند.
در نتیجه تحولات و مشکلات اقتصادی ایران به ویژه تمرکز آن در تهران به عنوان پایتخت سیاسی کشور، با تحولاتی در زمینه اجتماعی روبرو هستیم که می توان از آن به عنوان «استعمار اجتماعی» توسط برنامه های سیاسی-اقتصادی در نظام حکومت داری فعلی یاد کرد. این رویداد، تغییر دهنده کارکردها، پیوندها و همبستگی های اجتماعی است که مهمترین انعکاس آن در شرایط مسکن و سکونت شهروندان قابل بررسی است.
این فرآیند، نظام بخش فضاهای شهری از حیث تجمع عناصر و کارکردها بوده و در اولویت سیاست های مدیریت شهری قرار دارد؛ و جامعه مخاطب شهری که از طبقه ضعیف تر و تابع نتیجه تصمیمات سیاسی هستند به پیرامون شهر رانده می شوند. شهرهایی که در روند توسعه، قدرت مبنا هستند و در آن اقتصاد تابع قدرت است، توسعه شهر و حضور اجتماع آن مشروط به نظام قدرت سیاسی خواهد بود و ساختار تعریف شده تابعی از امکانات ساختارهای اقتصادی می باشد. این نظام از عوامل اصلی برنامه ریز جهت گسترش نظام سکونت پیرامونی و ابزاری کردن اجتماع در مکانی به نام شهر است. شهری که از مبنا اجتماع محور و بر پایه مدنیت ساخته می شود.
امروزه به شهرنشینی و ساختار شهرهای جدید مانند ساختار مدیریت کالای صنعتی نگریسته می شود که با نظام سرمایه داری جوامع مدرن، از مرکز به حاشیه های پراکنده اطراف شهر منتقل می شود. مکان هایی که منفک از نظام شهرنشینی و صرفاً به دلیل بعد اقتصادی انتخاب می شوند. الگوهای شهرنشینی حاضر، انعکاس الزامات تعیین شده از سوی ساختار سرمایه بوده که تعریف شهر «اجتماعی» را به شهر «فیزیکی» تنزل داده است.
پیدایش این شهر دو قطبی از حیث «حیات اجتماع» در جانب مفهوم شهر و «حیات فیزیکی» در جانب واقعیت زیست در جغرافیای شهر، حاصل بازخوردهای برنامه ریزی منفعت مبنا است که برنامه های سیاسی در مرکز مدیریت شهر و رویکرد اقتصادی، مبنای عملکردی کردن برنامه های سیاسی است. شهر از اجتماع و مفاهیم وابسته به آن خالی می شود. مرکز شهر و محله های اطراف آن به محل تجمع کارکردهای سرمایه مآبی تبدیل شده و در پیرامون شهر، نواحی مسکونی با متد چیدمان های صنعتی در کنار هم چیده می شوند.
اجبار به شهرنشینی پیرامونی از نتایج اولیه تحولات درونی کشور بوده که تنزل مفهوم سکونت از «زندگی کردن» به «زنده ماندن» از نتایج اولیه این تحول است. شهر آینده با تحولات سیاسی-اقتصادی جامعه و با توجه به تغییرات پراکنش اجتماعی در ساختار شهر، شاهد تغییر رابطه شهر و محله، فرایند تغییرات فرهنگی، افزایش چندگانگی فرهنگی و خود بیگانگی اجتماعی خواهد بود.