شهر مدرن در غرب با ورود تجهیزات و ابزارها و کپی نمودن از کشورهای پیشرفته آغاز نشد. شهرمدرن دنباله همان علم گرایی ی دوران رنسانس، به حاشیه راندن کلیسا و دگماتیزم وابسته به آن، تبعیت از عقلانیت و پذیرش نهادینه شده نقد، به رسمیت شناخته شدن حقوق شهروندی و آزادی بیان مصلحین و اندیشمندان اجتماعی و محیطی و البته پیشرفت فناوری و پیدا شدن نتایج همه این پدیده ها در سطح جامعه بود. همه این عوامل و عناصر در یک نظام کاملا بهم پیوسته در یک سلسله مراتب طبیعی و منطقی بصورت تدریجی و زنجیروار شکل گرفته و استقرار یافته و ایفای نقش کرده اند.
ولی از آنجا که پدیده شهرمدرن برای ایرانیان یک بسته و مجموعه کاملا وارداتی بوده است این ورود می توانسته بصورت موردی، پراکنده و بدون پیوند منطقی، گزینشی، بدون هرگونه پیش زمینه، بدون تدارک مقدمات، بدون اتکا به دانش و باورهای محلی، بدون شکل گیری نرم افزارها و دانش عمومی، بدون شکل گیری هرگونه حقوق شهروندی و قانون مداری و رواج نقد و نقادی، باشد. همین وضعیت خاص این امکان را بوجود آورد که ابزارهای سخت افزارانه و عینی بلافاصله اجازه و فرصت ورود به جامعه را یافتند و چهارنعل سراسر کشور را طی کردند.
اگر نگاهی به شرایط ایران در صد سال اخیر بیاندازیم کاملا شواهد این ادعا قابل رویت خواهند بود مثلا از همان دوران قاجار تا امروز ما صاحب اتومبیل، قطار، خیابان، بلوار، اتوبوس، تاکسی، آپارتمان، هواپیما، فرودگاه، ترمینال، مرکز تجاری، برج، آسانسور، پارک، تونل، اتوبان، هتل، خط کشی خیابان، چراغ راهنمایی، پلیس، شهرداری، بانک، و و و شدیم ولی هنوز حقوق شهروندی و حق به شهر وارد نشده است. هنوز نقد به مسائل شهری و محیطی رواج و عمومیت ندارد. هنوز قانون، برنامه و نظم در امور شهری بی معناست. هنوز حق شهروندان در دانستن مباحث مربوط به امور شهر و مشارکت در امور مختلف شهر شناخته شده نیست.
هنوز مردم در شهر نه حقی برای خودشان قائل هستند و نه برای دیگران. هنوز انتخاب شهرداران و اعضای شورای شهر قبیله ای و در شرایطی ابهام آلود و بدون درک درستی از این فرایند در نزد مردم عادی صورت می گیرد. هنوز صاحب نظران و گروه های مشاور در حوزه شهر مستقل نیستند. و بدتر از همه اینکه از همان ابتدا، شهرسازی، برپانمودن عناصر فیزیکی و کالبدی و تاسیساتی تلقی و معرفی شد. بدین ترتیب، چون، مجموعه شهرسازی غربی و مدرن، وارداتی بود این امکان فراهم شد که هرگز محموله نرم افزارها وارد کشور نشود یا اگر شد بصورت آکبند و دست نخورده به گوشه انبار تاریخ رانده شود. شهر مدرن وارداتی، شد ماکت دست و پاشکسته ای از ظاهر شهر اروپای مدرن!!! و شهرسازی هم شد ور رفتن به و گسترش و پهن نمودن همین ظواهر و مظاهر تمدن مدرن غرب. عده ای تظاهر کردند و همچنان تظاهر میکنند که اگر ما همین انتقال اشیا و عناصر شهری از غرب را ادامه دهیم بلاخره روزی مدرن خواهیم شد! و البته عده قابل توجهی از این بساط سود می برند. و می شود داستان مرد نابینایی که کوزه کوچکی روغن داشت و نشسته بود و تصور میکرد چگونه با فروش آن در بازار بتدریج تبدیل به مالکی بزرگ و نامدار خواهد شد!