جمعه گذشته به دیدن تاتر اپیزودیک عشق روزهای کرونا رفتم. ۵ روایت از عشق، ۵ ترانه اصیل غربی و ۵ ترانه اقتباس شده، همگی روی یک صحنه واحد با تغییر دکور اتفاق میافتد. کارگاه خیاطی، ایستگاه مترو هشتگرد، تقاطع کریمخان سر حافظ، خانه مرحوم داوود رشیدی و یک استودیو تمرین موسیقی ۵ صحنه اصلی از روایت عشقهایی هستند که ویروس کرونا به نحوی بر عمیق شدن آن رابطه تاثیرگذار است.
غیر از تقاطع کریمخان – حافظ، سایر لوکیشنها سه مشخصه اصلی دارند : ثابت هستند (در یک محل اتفاق میافتند)، دینامیک نیستند و با موضوع اپیزود ارتباط مستقیم دارند (همان محل مد نظر است). لوکیشن در این اپیزود بر عکس است : ثابت نیست (هنرمند فضای پشت چراغ قرمز و حضور در تقاطع را بازی میکند)، کاملا دینامیک است و هر نقطهای از شهر میتوانست باشد.
انتخاب یک نقطه خاص در خیابان به عنوان لوکیشن تاتر که اثری روشنفکری محسوب میشود نشان از جایگاه مهم خیابان در زندگی روزمره مردم دارد : «آنها میتوانند در خیابان عاشق شوند». نگاه نویسنده و کارگردان به این موضوع که برخلاف پوسته زمخت و آلوده، خیابانها محلی برای عاشقی هستند، منظری دیگر از خیابان را مورد توجه قرار میدهد؛ به عبارتی روایت بخش مهمی از زندگی شهروندان است که کمتر به آن پرداخته شده است.
![عشق روزهای کرونا](https://nazaronline.ir/wp-content/uploads/2020/09/Karimkhan-Hafez.jpg)
اما به چه دلیل محمد رحمانیان برای این اپیزود که روایت عشق ساده سه دختر نوجوان دستفروش پشت چراغ است، این تقاطع را انتخاب کرده است ؟ اگر او به دنبال یک فضای ترافیکی و پر سر و صدا بود مثلاً چهار راه توحید در وسعت و مقیاس شهری همتراز کریمخان – حافظ است حتی با ترافیک و سر و صدای بیشتر.
تقاطع کریمخان – حافظ در این اپیزود
- محل عبور سلبریتیهای سینمایی است که چهره شدهاند (بهرام رادان و رضا گلزار)
- ماشینهای شیک و مدل بالا در آن رفت و امد دارد
- محل حضور سه دختر نوجوان دستفروش است که در آن سن به دنبال ایجاد رابطه و ساختن ارزوهای آینده هستند.
محمد رحمانیان کاراکتری از کریمخان – حافظ را تصویر میکند که فقط یک گره ترافیکی نیست، بلکه ویژگیهای منظرینی دارد که ذهن مخاطب در آن ظرفیت تحقق آرزوهای خود را متصور میشود؛ برای قشر فقیر و مستضعف تهران، فضایی روشنفکری و آیینه تمام نمای آرزوهای انان است. این سه دختر نوجوان در تقاطع کریمخان – حافظ امرار معاش میکنند، عشق را تجربه میکنند، نسبت به توهمات خود هوشیار میشوند و توهمی دیگر میسازند و این چرخه برای آنان ادامه دارد.