یکی از مهمترین و تعیین کننده ترین ارکان ظهور و شکل گیری شهر مدرن در ایران غایب بودن عاملی بنام «شهروند» است.
قبل از دوران پهلوی مردم شهرنشین، بواسطه ساختار خاص قدرت در جامعه ما، در شکل جوامع بشدت منسجم، از باب روابط خونی، فرهنگی، قبیله ای و در شکل محله گرایی تاثیر و دخالت فوق العاده ای در حیات و جریان فضای زیست شهری داشتند. این انسجام و تعلق شدید و هویت مند مردم به محله اشان با توجه به سه عامل مهم تقویت میشد:
- تقابل تاریخی با حکومت
- تقابل و رقابت شدید با محلات دیگر که گه گاه به برخوردهای خونین می انجامید
- تعامل و ارتباط های پیچیده اجتماعی – اقتصادی درون محلات و خاطره آفرینی مستمر و شدید فضای محله ای
در دوران گرایش به مدرنیسم غربی، حکومت پهلوی از ابزارهای تسلط به جوامع شهری و برچیدن نظام قدیم محله ای سود برد، ظواهر غربی را وارد کرد، ساختار محله محور را به عنوان نماد سنت از بین برد و شهر طبقاتی را پایه ریزی کرد.
اما آن چیزی که بشدت مغفول واقع شد و چندان هم مورد عنایت قرار نگرفت و در موردش حتی زیاد بحث نشد موضوع «شهروند» و «شهروندی» است.
مشخصات شهروند در دوران ما کاملا روشن است. وجود شهروند مهم است زیرا احساس تعلق و وظیفه ناشی از زندگی سنتی فقط در شکل ظهور شهروندی قابل تداوم و دوام بود. نبود حس تعلق و تعهد و وظیفه به شدت آسیب رسان شده است و هزینه هایی باور نکردنی را به جوامع شهری وارد می کند. حکومت ها و شهرداری ها چون دخالت و حضور و حتی آگاهی مردم را در تقابل با اهداف خاص خود میدانسته اند هرگز بدان روی خوش نشان ندادند. مشاوران شهرسازی هم چون خود را در خدمت دولت ها و شهرداری می دانسته اند و دخالت مردم را مانع جمع کردن پروژه ها محسوب می نمایند و از نظر سیاسی هم دنبال دردسر نمیگشته اند هرگز مشارکت مردم در امور شهری را عملا و جدا توصیه نکرده اند.
مردم نیز خود چون از نظر تاریخی – اجتماعی دچار پراکندگی و تفرق شده بودند دیگر، دخالت در امور شهری، جزیی از فرهنگشان نبود و به سرعت نسبت به محیط زیست شهری بی تفاوت شدند و نوعی خود محوری جای انسجام محله ای را گرفت. رقابت های مخرب بین محله ای نیز تبدیل به رقابت بین همه افراد در شهر شد. مردم حتی با شهرداری وارد مذاکره میشوند تا هرچه بیشتر سود ببرند، حتی اگر به زیان بقیه شهر تمام شود!
این جریان را در نحوه رانندگی عموم مردم هم می شود ملاحظه کرد که به بدترین شکل ممکن خود محورانه و در ضدیت کامل با دیگران است. وقتی اصولا شهروند حضور ندارد خطاب قرار دادن « شهروندان گرامی» و ردیف نمودن انواع توصیه های ریز و درشت به آنها یک حرکت باطل و بی سرانجام و فریبکارانه است. نتیجه اش هم عکس آنچیزی است که ظاهرا انتظار می رود.
هجوم به شهرهای شمالی در بدترین شرایط همه گیری کرونا از نتایج غیرقابل اجتناب این فرایند تاریخی است. جامعه ما ظرفیت و توان و علم و اراده و شعور لازم برای بروز نمودن فرهنگ و روابط گذشته و باز تعریف آن در دوران جدید را نداشت. تقلید کورکورانه و دست و پا شکسته از جهان غرب هم فقط کار را خرابتر و چاره اندیشی را سخت تر نمود. حاصل کار پرداخت هزینه های غیرقابل باور است. کسی هست که میزان این هزینه ها را بتواند محاسبه کند؟!