چرا ضرورت دارد تا از فضاهای باز و سبز شهر تهران فراتر از ورزش صبحگاهی، گردش، تفریح، و انجام مراسم و آیین های دورهای یا مقطعی انتظار داشت؟ بهبیان دیگر آیا ظرفیت اصلی منظر شهری، ایجاد پارک و فضای سبز برای پشتیبانی از استراحت و تفریح است؟
عملا غالب فضاهای باز و سبز شهری تهران برای استفاده در روزهای تعطیل و فراغت یا برای افرادی دور از سکونت، کار و فعالیت مستقیم روزانه شهر طراحی و ساخته شده اند نه پیوند خورده با زندگی جاری و واقعی شهر. در وضعیت جاری، پارک ها، کیفیتی آزمایشگاهی و جزیره ای دارند که از ابتدا نقشی درمانگاهی و بیمارستانی برایشان تصور شده. یعنی همان رویه تفکیک کاربری ها و فعالیت های شهر مدرن. حتی در نظام حقوقی-اجرایی شهرداری نیز غالب فعالیت های مربوط به زندگی روزانه و جاری بر عهده بخش خدمات و عمران شهری است و غالب فعالیت های مربوط به زیبایی و تفریح به صورتی منفک از مسائل جاری زندگی بر عهده سازمان زیباسازی، توسعه فضاهای فرهنگی و سبز است. از این رو وضعیتی وجود دارد که علیرغم احداث سنگ فرش ها، پارک ها، گذرگاه های تمدار و توریستی و افزایش سرانه فضای سبز، سختی و بیکیفیتی در زندگی روزانه برخی از نقاط مهم شهری عادی شده است. چنین فضاهایی که سبک زندگیِ مجزا شده مدرن در آن عادت شده، به سبب تک بعدی بودن توسعه در آنها همچون یک بیابان شهری، فضایی از انباشت سختی در طی روزها هستند اگرچه کار میکنند.
بیابان شهری با فضای رهاشده یا فاقد سرانهها متفاوت است. بیابان شهری جایی است که لایه های مختلف لازم برای تسهیل زندگی جاری و تشکیلِ شکل هایی نو از زندگی اینجا و اکنونی اگرچه هستند ولی منفک بوده و در قالب کل نیستند. بیابان شهری جایی است که اگرچه درخواست و حضور انسانی هست ولی به نیازهای یک باهم بودگی انسانی در آن توجه نمی شود. چون به مثابه بخشی جداشده و تک بعدی به آن نگاه می شود. مثلا حملونقل فقط حملونقل را باید تأمین کند و تفریح و خدمات رفاهی در آن اولویتی ندارد. در واقع زمین اشغال شده برای حملونقل دیگر برای تجدیدقوا نخواهد بود و برعکس.
بنابراین آنچه غفلت می شود توجه به نقاطی است که در طی سالیان بهتدریج کانون ها و یا حتی درخواست هایی تعریف نشده برای فعالیت تشکیل شده است. این غفلت، بیابان زایی شهری می کند. بیابان شهری، امکان پرورش شکل هایی نو از زندگی را نمی دهد. یعنی نهتنها نقش یکتا و ظرفیت بالای حیات در آن شکوفا نمی شود بلکه در عمل افراد در آن تحت فشاری هستند که در تعطیلات باید در محیط های منفکِ برنامه ریزی شده جبران کمبود کنند. مثال ها بسیارند ازجمله فضای اسکان همراه بیماران در مقابل بیمارستان امام خمینی، یا تردد عابران از پل، تونل و بزرگراه های سواره در رسالت، مرزداران، نیایش، یا فضاهای انتظار در مجتمع های قضایی در مرکز شهر، و یا پایانه های میدان ونک، تجریش و آزادی.
باید توجه داشت شکل های وارداتی از تشخیص مسئله زندگی روزانه، مانند توسعه مبتنی بر حملونقل عمومی، خیابان کامل، ایجاد میدانگاه و نظایر آن جایگزین تعریف مسئله اینجا و اکنونی نیستند. این اقدامات برنامه هایی از پیش تعریف شده هستند که بهروز شده اند و بهخودیخود توانایی ایجاد پیوند نخواهد یافت. چون بهطور هوشمندانه در اینجا و اکنونِ بافت مشروط شهر برساخته نشده است. دیدنِ نقاط در معرض بیابان شهری و نیز نوع رفتار با آنها با الگویی از پیش آماده میسر نیست.
بنابراین می توان گفت، اگر پیش گیری بهتر از درمان است، حداقل برای امروز وجه قدرتمند و تفاوت گذار منظر شهری در پشتیبانی از کار و فعالیت در زندگی روزانه است. این به معنی ترکِ ایجاد نقاط جدید و برنامه ریزی نیست بلکه توجه به سهم ها و روابطِ برسازندۀ کل است. بنابراین ظرفیت اصلی باید پشتیبانی از فعالیت و زندگیِ جاری و چندبعدیِ باهم بودگی شهری باشد نه تفریح و استراحت برنامه ریزیشده مجزا در شکلِ درمان. به این مهم باید توجه شود تا پویایی به معنای زایایی و تبدیل بالقوه به بالفعل شهر، مرسل باقی بماند؛ یعنی به شکلی مداوم امکان ظهور سطوح و فعالیت های دیگر را فراهم کند و امکان های صامت دیگری از شهر توان شکوفایی بیابند.