در واکنش به برنامه های مسکن کاندیداهای ریاست جمهوری ۱۴۰۰، محمود اولاد با ذکر دو نکته بر نشدنی بودن آنها تاکید کرده است:
- نبود زیرساخت های شهری در شهرهای جدید و هزینه بر بودن آنها
- عدم امکان ساخت در داخل شهرها بدلیل اشباع شدن آنها از جمعیت
و در انتها مأیوسانه نتیجه گرفته که چون در گذشته برنامه موفقی انجام نشده، پس کلا تولید مسکن نشدنی است و بهتر است وعده ای هم داده نشود.
و اما ارزیابی این مدعا:
این نقد سراسر اشتباه است.
اولا تقاضای انباشته مسکن در ایران بیش از دو میلیون واحد است. تقاضای جاری هم مستمرا به آن اضافه می شود. در نتیجه این که کاندیداها حتما برنامه مسکن باید ارائه کنند، بدیهی است. اگر برنامه شان تحقق پذیر نیست، شما در موضع منتقد لازم است اشکالات فنی آنها را بگویید، نه آن که برنامه دادن برای مسکن را تخطئه کنید.
ثانیا طبیعی است که تامین زیرساخت برای شهرجدید هزینه داشته باشد. مسئله آن است که در کجا و کدام مورد، تولید مسکن با شرایط متعارف ارزان تر تمام می شود. حکم کلی که زیرساخت هزینه دارد، چراغی در برابر بحران مسکن روشن نمی کند.
ثالثا ادعای این که شهرها امکان پذیرش جمعیت ندارند چون خدمات ندارند یک حرف غیرفنی و نادرست است. وضعیت شهرها با یکدیگر فرق می کند. سهم ۲۵٪ برای مسکن، در شهرهای میانی و کوچک قابل دفاع است که اغلب مشکل مسکن ندارند. در شهرهای بزرگ این عدد به ۳۵٪ نزدیک تر است. شاخص مهم برای تعیین سیاست های جمعیتی شهرها، تراکم جمعیت است. تهران که پرتراکم ترین شهر کشور با حدود ۱۱۰ نفر در هکتار است، تراکمش کمتر از بسیاری شهرهای توسعه یافته از جمله پاریس است.
مشکل این شهر اتلاف زمین در اثر طرح نادرست جامع شهر است. چنانچه سیاست کلان شهر به سمت توسعه حمل و نقل عمومی برود، طبعا تهران می تواند به جمعیت بیشتری از متقاضیان خدمات دهد. اما در شرایطی که برنامه طرح جامع تعریض خیابان و توزیع کاربری و تراکم باشد، امکانات این شهر بیشتر و بیشتر هدر می رود، و متقاضیان مسکن در حاشیه آن و شهرهای اقماری با وضع ناشناختهتری مستقر می شوند.
لذا دو نکته را باید در نظر داشت:
- هیچ دولتی نمی تواند مستقر شود و برنامه مهمی برای مسکن نداشته باشد.
- هم ارائه برنامه و هم نقد آن یک کار تخصصی است. بدون مقدمات ضروری نباید برنامه داد یا برنامه دیگری را نقد کرد.