گونه های فضایی و سازه ای در معماری سنتی ایران
یکی از روش های رایج در بررسی و مطالعه معماری سنتی ایران (و حتی جهان) دسته بندی و تقسیم آن به «گونه های» فضایی و سازه ای تشکیل دهنده آن است. کافیست به کتاب ها و پژوهش های متمرکز روی تاریخ معماری نگاه کنیم تا در اکثر آن ها ساختار و فهرستی از اعضا و گونه های معماری را ببینیم. این گونه ها می توانند فضایی، سازه ای و یا تزیینی باشند مانند گنبد، کاربندی، ایوان، چارتاقی، مقرنس، انواع تاق، هشتی و غیره… در واقع وقتی به بناهای معماری سنتی نگاه می کنیم، می توان آنها را به نوعی ترکیب و یا بازی هایی با این گونه های متعارف و شناخته شده دانست.
نکته جالب این است که هر یک از این گونه ها را می توان به مثابه «سیستمی» تعریف شده در نظر گرفت که تمامی ابعاد هندسی و ساختاری و مصالح آن در طول زمان به مرور شکل گرفته است. نکته مهم دیگری را که میتوان اینجا به میان آورد انعطاف و هماهنگی با بسترها و کارکردها و اقلیم های مختلف است. این مساله در واقع نزدیک به خصوصیت «مدولار» است که صاحب نظران حوزه معماری آنرا به عنوان یکی از از خصوصیات اساسی معماری سنتی ما در نظر می گیرند.
البته باید گفت که مودولار بیشتر در مورد خصوصیت هندسی این گونه های فضایی و سازه ای معماری در نظر گرفته میشود. اما ما در اینجا این خصوص هماهنگی و انعطاف را به همه این گونه ها تعمیم میدهیم و می توان آن را به بعد سازه و مصالح نیز گسترش داد. نتیجه این امر این تفسیر است که معماری سنتی حاصل همنشینی هوشمندانه گونه ها و ساختار های تعریف شده توسط معمار می باشد.
هر چند که این برداشت شاید کلی به نظر برسد اما اهمیت آن در مقایسه با فرآیند معماری امروزی مشخص می شود. امروز همانطور که می بینیم در اثر تعدد سبکها و اختلاط آنها در نتیجه سیر تحول معماری در جهان فرایند طراحی معماری به کلی متحول شده است و به نوعی مسئله و نحوه طراحی معماری را تغییر داده است. تکثر حوزه های تخصصی و جدا شدن آنها و تخصصی شدن علوم که در حوزه معماری منجر به جدایی طراح و سازنده شده ، یکی از دلایل مهم این تغییر رویکرد است.
در اینجا هدف ارجحیت و یا اصالت دادن به سبک یا روشی تاریخی نمی باشد اما نکته ای را که شاید بتوان به آن توجه کرد پتانسیل و قدرت روش «گونه محور» است که در معماری قدیم وجود داشته. در واقع این روش گونه محور سعی می کند با سیستم ها یا ساختار های شکل گرفته و کارآمد به لحاظ فضایی، زیبایی شناسی و سازه ای کار کند و به در نتیجه خلاقیت و ابتکار معمار در چگونگی کنار هم قرار دادن و یا چینش و اختلاط این گونه ها می باشد. چنین روشی را در دیگر حوزه های هنر هم می توان به راحتی دید مثلاً در موسیقی نیز می توان با موتیف ها یا جمله های شناخته شده به نوعی کار کرد و ملودی جدیدی را با بازی و ترکیب با این جمله ها خلق کرد.
نکته ای که باعث می شود امروز به این رویکرد بر گرفته از معماری سنتی توجه کنیم این است که مشاهده می کنیم که امروز در فرایند طراحی این طور معمول شده که از نقطه اول شروع می کنیم و به نوعی شاید از ظرفیت تجربههای انباشته شدهای که ساختار های کارآمدی را به وجود آوردهاند به نحو بهینه ای استفاده نمی شود. می توان به جای وام گیری از فرم های سنتی به صورت سطحی به فرایند شکل گیری آنها که برآمده از سیستم های کارآمد فضایی و سازه ای می باشند که در بناهای مختلف با بستر ها و کارکرد های گوناگون به کار گرفته شده اند و در نهایت منجر به غنی شدن مجموعه آنها می شود را مورد توجه قرار داد.
توجه به این روش نمونه محور که به نوعی نیاز به فراهم کردن بستری منعطف دارد با ورود ابزار دیجیتال و صورت خاص رویکرد پارامتریک در طراحی که در واقع روشی منعطف و بر پایه متغیر ها است و شرایط را برای استفاده از سیستم های شناخته شده فراهم می کند را می توان بیش از آن چیزی که امروز مرسوم است را مورد استفاده قرار داد. هدف در واقع استفاده از سیستم های شناخته شده و کارآمد است که میتواند در هر پروژه بهینهسازی شود و در پروژه بعدی به نحو کارآمدتر و هماهنگ با بستر جدید مورد استفاده قرار گیرد.
طبیعیست این روش با مسئله پایداری چه در طراحی و چه در ساخت هماهنگ است و در واقع سعی می کند از مصالح، روش های ساخت و هندسی های بهینه برای کارکرد ها و بسترهای مختلف به صورت هوشمندانه استفاده کند. این فرآیند را می توان در مقابل روشهای مرسوم امروزی که هر پروژه را از نقطه صفر شروع می کند قرار داد و در نتیجه استفاده از آن می تواند نتایج بهینه تری را برای پروژه مورد نظر فراهم کند و در مقیاسی بزرگتر به نوعی هماهنگی و هارمونی را که امروز در معماری از دست داده ایم را دوباره در سطح کلانتر بازگرداند.