جایگاه نظام بهره برداری در طرح های معماری و شهرسازی
جایگاه نظام بهره برداری در فرآیند برنامه ریزی طراحی شهری و منظر کجاست؟
بخش عمده طرح های شهری در کشور ما بواسطه دولتی بودن همواره در خطر روابط رانتی، تصمیمات و مناسبات غیر علمی و برآمده از سوداگری است. اما در دموکراتیک ترین شیوه های گزینش طرح ها در بهترین حالت های مفروض به لحاظ اجرا، باز هم شاهد عدم توفیق بسیاری از این پروژه ها چه در مقیاس معماری و چه شهری بوده ایم. چه بسا پروژه هایی که مراحل منطقی گزینش و اجرای خود را طی کرده، اما در نهایت در ارتباط و جذب مخاطب دچار مشکل شده است.
دلایل متعددی در موفقیت یا عدم توفیق پروژه های طراحی معماری و شهرسازی دخیل هستند که در یادداشت های گذشته به برخی از آن ها اشاره شده است. این یادداشت در پی نقد و بررسی نقش نظام بهره برداری در اینگونه پروژه هاست .
علت ناکامی بسیاری از این دست پروژه ها را می توان در نحوه مدیریت و بهره برداری از پروژه جست و جو کرد. در واقع این مرحله به جهت ارتباط مستقیم با مخاطب و ادراکات وی از مهمترین مراحل یک پروژه ها پس از اجرا قلمداد می شود. اما متاسفانه فقدان برنامه ای مناسب جهت سازمان بخشی یا نظارت بر نحوه ارتباط مخاطبان با فضا موجب از بین رفتن پتانسیل های بالقوه در طرح می شود.
مراد از تدوین نظام بهره برداری برنامه ریزی برای نحوه ارتباط مخاطبان با فضاست . این برنامه به همان اندازه که می بایست مخاطب را از سردرگمی رهانیده و به اهداف مد نظر طراح هدایت کند، شایسته است که حق آزادی عمل و انتخاب او را در تعامل با محیط به رسمیت بشناسد. به بیان دیگر تحمیل رفتار خاص بر مخاطب می تواند به همان اندازه آسیب زا باشد که رها کردن بی هدف مخاطب در فضا.
به عنوان نمونه می توان به پروژه پاویون ایران در اکسپو 2020 دبی اشاره کرد که از نظر نگارنده مهمتر از ضعف در طراحی و اجرا، عدم مدیریت و بهره برداری ضعیف، اصلی ترین نقطه ضعف آن محسوب می شد. غرفه ایران در نمایشگاه اکسپو دبی در مقایسه با شرایط سال های گذشته از موقعیت مناسب و امکانات بهتری به لحاظ طرح و اجرا برخوردار بود.
غرفه موجود علی رغم کاستی های طراحی و اجرا، پتانسیل های فراوان درونی و بیرونی به منظور جذب مخاطب حداکثری را در خود داشت که با برنامه ریزی صحیح می توانست آن کمبودها را نیز جبران نماید؛ اما نقطه ضعف اصلی آن در نحوه مدیریت و بهره برداری صحیح، بیش از دیگر موارد در عدم اقبال مخاطبان آن موثر بود. به عنوان مثال از مصادیق مهم این نقصان می توان به عدم تدارک فعالیت های جنبی مناسب، چیدمان نا به جا و نادرست مبلمان و عناصر، عدم استفاده از پتانسیل های موجود در فضا برای ایجاد رفتار های تعاملی با مخاطب یا بین مخاطبان، نادیده گرفتن کودکان و ادراک آنها و… اشاره کرد.
لازم به ذکر است که بخشی از این فعالیت ها به واسطه طراحی اجزا و عناصر مناسب محقق می شوند اما بخش قابل توجهی با استفاده از ظرفیت های موجود و برنامه ریزی مناسب هم امکان تحقق داشتند. در مجموع میتوان گفت غرفه ایران در اکسپو دبی علیرغم ارتقا وضعیت نسبت به دوره های گذشته، باز هم نماینده مناسبی برای فعالیت ها و دستاوردهای کشور محسوب نمی شد.
بنابراین مدیریت هوشمندانه نحوه ارتباط مخاطب با فضا در بسیاری از پروژه ها می تواند پتانسیل های بالقوه فضا را در ارتباط با انسان بالفعل کرده و عامل جذب و فعالیت حداکثری مخاطب گردد. به علاوه بهره برداری صحیح و نظام مند می تواند کاستی های طراحی و اجرا را در نظر مخاطب بپوشاند. به نظر می رسد افزودن پیوست نظام بهره برداری به پروژه ها می تواند راهکاری مناسب در جهت رفع این نقصان باشد.