میدان های بزرگ از جان بافت های تاریخی پیرامون حرم ها چه می خواهند؟
تخریب بافت تاریخی شیراز و توسعه حرم
متولیان آستان های مقدس، عمده مدیران شهری، برخی سرمایه گذاران خاص و شماری محدود از معماران و شهرسازان رغبت شدیدی دارند تا در بافت های پیرامون حرم های مقدس میدان های بزرگ ایجاد کنند. آیا این میدان ها به نفع امر زیارت است یا زیان آن؟
صحن جامع رضوی و ره باغ های پردیس، نعیم، سلام و بهشت در مشهد، صحن حضرت زهرا و صحن های طرح توسعه پیرامونی، صحن عظیم طرح جدید کربلا و حالا میدانی 8.8 هکتاری در شیراز که میان دو حرم قرار می گیرد. این اشتیاق شدید به تراشیدن بافت پیشینی، تغییر مقیاس های مداخله و افزایش عرصه های باز تا حداکثر ممکن مقوله ای است که در هر موردی باید جداگانه بررسی شود اما در میان این موارد چند نکته مشترک هست که می تواند محل تامل واقع شود.
یک سوی ماجرا دغدغه افزایش فضای زیارتی را مبتنی بر افزایش تقاضای زیارت مطرح می کند و طرف دیگر دغدغه حفظ ساکنین اطراف حرم ها و بافتار منطقه را مطالبه می کند. برسی مولفه های مورد چالش این دو سویه می تواند تصویر روشن تری از مساله ایجاد کند:
شکوه بیشتر در مقایسه با تجارب مشابه: شیراز نیز همچون نجف، سامرا، کربلا و قم به مشهد نگاه می کند و مشهد نیز خیره شده است به مکه و مدینه که خود محو جمال دوبی شده اند که مشخص است اتوپیای خود را چگونه تعریف کرده است. عرصه های وسیع سنگ پوش سفید و برج های بلندمرتبه ناظر به این فضا، همچون لباس فرم فضاهای زیارتی بناست تا رافع نیاز به شکوه باشد. حال آنکه شکوه خود هدفی بلندتر دارد یعنی تاثیر گذاری و چگونه می توان امید تاثیرگذاری داشت زمانی که از یونیفرمی مشابه و تکراری استفاده شود؟
درک مقوله فرآیند تاثیر گذاری در تجربه زیارتی مخاطب با فهمی که مال ها و برج های مرسوم جهان ایجاد کرده اند تفاوت بنیادین دارد. یکی گرم و دیگری سرد است. یکی صمیمیت می خواهد و دیگری بر طبل تفرعن می کوبد.
اتصال حرم ها و یا دسترسی بهتر به حرم: عرض های 80 تا 120 متری در میدان جدید بین الحرمین شیراز و یا ره باغ پردیس مشهد می خواهد چه جمعیتی را با چه رفتاری عبور دهد؟ سر تغذیه کننده این جمعیت کجاست؟ چگونه وقتی مفصل چندبرابر وسیع تر از مبدا و مقصد است، می توان تصور داشت که از جمیعت پرخواهد شد؟ طرح بستری نیز که برای این معابر وسیع شده به مثابه میدان تهیه می شود معمولا نشان می دهد که چالش اصلی این عرصه حضور پذیری است و نه عبور سریع و امن جمعیت بسیار زیاد به طور همزمان.
ایجاد فضایی بیشتر برای زیارت و رویدادهای مذهبی بزرگ تر: کدام زائری را می شناسید که به حرم رضوی مشرف شود و در صحن جامع رضوی بگوید خب! دیگر زائر حساب می شویم و بازگردد؟ تمام میدان ها و صحن های بزرگ مقیاس اطراف حرم های مطهر، به عنوان مانعی که میان فرد و مقبره قرار گرفته عمل می کنند و زائر تلاش دارد از این عرصه های برفگیر زمستانی و آفتابگیر تابستانی، با ناخوانایی بالا و اختلاط فضاهای عبور و حضور، خودش را با طمانینه قلبی به ضریح مطهر برساند.
لذا این فضاها مقصد زیارت نیستند و نمی توانند باعث افزایش مولفه مجعولی به نام ظرفیت زیارت شوند. از سوی دیگر چگونه ممکن است مردم شیراز و یا زائران آن حرم ها، در زمان عید و یا دیگر مناسبت های مذهبی، میدان مذکور را به صحن های مطهر فعلی ترجیح دهند؟ فقط در یک صورت! آن که مانند عملکرد بین الحرمین کربلا در ایامی چون اربعین، جمعیتی چندین برابر ظرفیت تراکمی صحن ها به حرم مشرف شوند.
آیا تصاویر رویدادهای مذهبی در حرم های شیراز نشان از این دارد که صحن ها دچار بحران گنجایش جمعیت اند؟ و آیا اصولا دو فضای باز وسیع را با یک فضای باز وسیع دیگر به هم وصل می کنند؟ نتیجه فقدان ضربان در توالی فضاها، همواره نابودی حس مکان بوده است که اعلاترین مولفه فضا پرداز در سنت زیارت است.
حذف نازیبایی ها، بحران های اجتماعی و بافت های فرسوده: مطالعات طرح تفصیلی ویژه بافت پیرامون حرم رضوی نشان می دهد که بیش از 70% جمعیت زائران مربوط به سه دهک پایین جامعه بوده و باقی مانده نیز عمدتا توسط 3 تا 4 دهک متوسط پوشش داده می شود. به زعم شما چنین جمعیتی وقتی از محله ای مانند محله خود عبور می کنند و از کنار بازارهای خطی سنتی می گذرند دچار احساس نازیبایی می شوند؟
اینکه زیارت امام رضا (ع) را در حدیث حج الفقرا می خوانند اما فقیر زدایی به جای فقر زدایی محور اصلی طرح های پیشین این منطقه بوده است چه چیزی را نشان می دهد؟ در کنار ضریب دادن رسانه ای به حضور معتادان و بزهکاران دیگر که بنا به طبع فرصت طلب و یا مددجویشان در همه شهر ها، تراکم های جمعیتی بالا را می پسندند، آیا هرگز به این نکته توجه شده است که به گزارش بنیاد شهید، همین بافت پیرامون حرم رضوی پر شهید ترین بافت تمام ایران است ؟ و آیا در تجارب اعیانی سازی و نوسازی های حادث شده در این سالها، عنصری زیبا جایگزین بافت های محذوف شده است؟
نمای تجاری مجتمع بین الحرمین که قرار است ضلع غربی این میدان وسیع را شامل شود، چگونه با آن بدنه دندانه دندانه بدون فرم و مقیاس، عنصری زیبا و جایگزین خانه های زندی و قاجاری شیراز است؟ آیا در قبال ضرورت های پدافندی نیاز به میدانی 8.8 هکتاری داریم؟ پاسخ بسیاری از این سوالات روشن است.
منافع اقتصادی انکار شده: تجربه ره باغ های مشهد به مدیران شهرهای دیگر یاد داده است که می توان به اسم فضای عمومی، برای پروژه های انتفاعی عرصه ها و جلوخان های وسیع در نظر گرفت تا با بودجه عمومی به افراد خاصی خدمت شود. بسیاری از این مسیرها همچون تمهیدات دوره پهلوی به قصد کانالیزه کردن جریان تردد به نفع واحد های تجاری صورت پذیرفته است.
همانطور که وقتی بازار بین الحرمین شیراز که یک سر در کنار حرم شاهچراغ و یک سر در کنار حرم علاءالدین حسین با عدم استقبال مردمی مواجه شد، کناره این بازار خطی را تراشیدند تا مسیر کنارگذری ایجاد کنند که همواره در طول تشرف از یک حرم به دیگری یک ضلع زائران را بازار در بر داشته باشد.
اما باز هم این مجموعه ای که بر جای خانه ها و حمام های تاریخی و حتی بر قبر جابجا شده بسیاری از سادات و صلحا جا خوش کرده بود، رونق مناسبی پیدا نکرد، چرا به که رفتار خرید سوغات زائر دقت نکرده بود. حالا اما سودای میدان نقش جهانی در شیراز به نفع این مجموعه تجاری باعث شده است برای رونق دادن به آن، یک میدان در کنارش خلق کنند! معکوس آنچه صفویان در اصفهان کرده بودند!
نتیجه گیری
بافت های شهری پیرامون حرم های مطهر، اسناد تاریخی غیرقابل انکار ارادت ایرانیان به خاندان اهل بیت علیهم السلام هستند و حذف آنها بی شک می تواند در قرون آتی به این سوءظن مجال بدهد که تمام این حرم ها، پرداخته های دوران جمهوری اسلامی و یا نهایتا عصر صفوی است.
حال آنکه شاید خانه ها قدمتی بیش از قاجار و زند نداشته باشند، اما معابر موجود در بافت های تاریخی که منظر اصلی زیارت را شامل می شوند، قدمتی بسیار بیش از صفوی داشته و همواره سند زنده پیشینه زیارت اند. دیگر آنکه زیارت به عنوان یک کنش فرهنگی از تعامل سینه به سینه نسلی، میان زائران و مجاوران شکل گرفته و به عنوان یک سرمایه اجتماعی هنگفت، باید مورد صیانت قرار بگیرد. از این رو رویاهایی همچون میدان بی قواره پیشنهاد شده برای شیراز نمی تواند توجیهی مستحکم تر از این دو مقوله فوق داشته باشد.