(۱) برج میلاد یکی از پرهزینهترین و طولانیترین ساختوسازهای عمرانی در کلانشهر تهران شناخته و همانند سایر برجهای بلندمرتبه دنیا با اهداف و عملکردهای متعددی ساخته شده است از جمله نمایش توان فنی و مهندسی، نمایش اقتدار و عزم ملی، پیوند میان سنتهای دیرین و تمدن اصیل ایرانی- اسلامی و اهداف کاربردی چون مرکز ارتباطات مخابراتی و تلویزیونی، مرکز ارتباطات فرهنگی، اجتماعی و گردشگری، و … . اما آنچه به عنوان هدف اصلی ساخت برج میلاد توسط طراح و مجریان آن در رسانههای خبری بازتاب گستردهای داشته است نقش آن به عنوان سمبل و نماد شهر تهران بوده است.
(۲) موضوع قابل بحث در این است که آیا این برج قادر به ایفای نقش اصلی اعطا شده به آن یعنی نشانه و نماد شهر تهران هست؟ و اساساً این نقش ضرروتی داشته و هزینههای صرف شده در راستای ساخت این نشانۀ شهری قابلتوجیه است؟
(۳) نمادها و نشانهها ساخته وجدان عمومی جوامع و محصول تاریخ هستند. در ادبیات شهری نشانه به عنوان عنصری منحصربفرد مطرح است که بیانگر هویت، شخصیت و در مجموع عصاره شهر به حساب میآید. ویژگیهای کالبدی شاخص و نقش معنایی از مشخصههای نشانههای شهری است و چون ادراک نشانهها بر مبنای ذهنیت تاریخی شهروندان صورت میگیرد وجه معنایی نسبت به وجه کالبدی اهمیت بیشتری دارد و نشانه باید متناسب با خواستها و نیازهای مردمی باشد که در آن شهر زندگی میکنند.
(۴) نقش نشانهای برج میلاد را میتوان در در دو بخش شاخصههای برجسته کالبدی و وجه معنایی مورد توجه قرار داد. مهمترین ویژگی کالبدی و بصری برج یعنی ارتفاع ۴۳۵ متری خط آسمان شهر تهران و سیمای آن را از بسیاری از نقاط تحت تأثیر قرار داده است. این مسأله سبب خوانایی و جهتیابی در برخی از نقاط شهر که نسبت به برج دید دارند، شده است اگرچه ایفای این نقش بصری با وجود رشتهکوههای شمالی شهر که از دید و وضوح بهتری در تقریباً تمامی نقاط شهر برخوردارند، بیفایده به نظر میرسد.
(۵) نقش معنایی و هویتی نشانۀ شهری در ارتباط کامل با اندوختههای ذهنی شهروندان و توافق جمعی آنها در پذیرش آن نشانه برای شهر است. امروزه در شهر تهران، برج میلاد به عنوان یکی از مهمترین نشانههای شهری مطرح است اما آنچه عملکرد آن را در جایگاه اعطا شده به آن متزلزل میکند این مسأله است که آیا تمایلات جمعی و عمومی مردم شهر تهران به شکل یکپارچه در جهت پذیرش این نشانۀ شهری بوده است؟ و اگر میان این دو تناقض وجود دارد آیا برج میلاد بیشتر یک عنصرِ به اجبار بر چهرۀ شهر «نشانده» شده نیست تا یک نشانۀ شهری ؟
(۶) این برج در واقع تکمیل قسمتی از طرح معروف به شهستان پهلوی است آن هم در شرایطی که اندیشهها و آمال مردم ایران در تقابل کامل با انگیزههای ساخت چنین سازهای بوده است. این گونه به نظر میرسد که انگیزههای ساخت برج میلاد که از زبان طراح آن «ایجاد سمبلی جدید» برای شهر تهران است، از جهت دستوریبودن ایجاد این نماد اجباری و بیتوجهی به خواستها و نیازهای برابریخواهانۀ مردم، چندان دوراز اندیشههای طاغوتی و مستکبرانه نباشد. به عنوان نتیجۀ ایجاد یک سمبل جدید برای شهر تهران رقابت با برج «آزادی» به معنای واقعی کلمه معنا یافته است.
(۷) از زاویۀ دید برقراری عدالت اجتماعی که از جمله مطالبات و آرمانهای مردم ایران در سالهای اخیر بوده، ساخت چنین نشانهای به لحاظ معنایی توجیهناپذیر است. حق شهروندان بر شهر این مسأله را طرح میکند که آیا اساساً شهر تهران و همۀ ساکنان آن نیازی به این «سمبل جدید» و گرانبها داشتهاند؟ آن هم در شرایطی که بودجۀ ۵۰۰ میلیارد تومانی ساخت بنا به گفتۀ برخی مدیران قادر به حل مشکلات اساسیتری چون حملونقل عمومی و بازسازی و مرمت بازار تهران بوده است.
(۸) توضیحات مختلف مسئولین از جنبههای مختلف اقتصادی، عملکردی، اجتماعی و هویتی این طرح، با توجه به وجود نمادهای طبیعی و مصنوعی موفق و پذیرفتهشدهای مانند کوههای شمال شهر و برج آزادی، غیرقابل توجیه به نظر میرسد. حتی اگر این توجیه اقتصادی را بپذیریم که بازگشت سرمایه در این پروژه به طور کامل انجام شده، همچنان این سؤال در ذهن مطرح است که با چنین هزینهای چه اقدامات دیگری میتوانست انجام شود که شکلگیری محتوای شخصیتی شهر را به گونهای اجتماعی و عادلانه امکانپذیر سازد؟ و چرا عملکردهای نسبتدادهشده به این نماد و سمبل همگانی شهر، تنها به قشر خاصی اختصاص دارد و میان دیدن برج از جنوب شهر تا حضور در آن هیچ نشانهای از عمومیت دیده نمیشود؟ و مهمتر آنکه چرا سمبلِ «جدید» پایتخت یک کشور انقلابی و عدالتخواه باید بنایی باشد که بنا به گفتۀ مدیر عامل شرکت بهرهبردار، سفارش ساخت عطر سوئیسی برای فروش به عنوان یادگاری، در فهرست برنامههای اصلیاش قرار دارد؟
(۹) حتی اگر بهرۀ اقتصادی را توجیه ساخت این نشانۀ شهری بدانیم. هزینۀ نگهداری از برج ۸۰۰ میلیون تا یک میلیارد در ماه است و این در حالی است که تعداد افرادی که به شکل فعال در آن اشتغال دارند و بهرۀ اقتصادی میبرند تنها ۳۲۰نفر از هشت میلیون نفر ساکن در شهر است. هزینۀ نگهداری و بالطبع هزینۀ ورودی امکان استفاده یکسان همۀ ساکنان از این نشانۀ شهری را ناممکن میسازد و این تنها دامنزدن به مشکلات اجتماعی و هویتی شهری است که فاصلۀ طبقاتی میان شمال و جنوب آن هر روزه در حال فزونی است. نپذیرفتن ضرورینبودن و سپس ناکارآمدی برج میلاد در مقام نشانۀ شهری چه از لحاظ کالبدی و چه معنایی و ارائۀ حلهای کاملاً اقتصادی نظیر ساخت مجموعۀ تجاری کمکی به حل مشکل نخواهد کرد. برج میلاد به عنوان یک نشانۀ اجباری و دستوری تنها سمبلی از تضاد طبقاتی، گسستگی هویتی و نابرابرهای اجتماعی شهری است که در حال حاضر نگاه مدیریتی به آن و نشانههایش تنها در وجوه کالبدی و صرفۀ اقتصادی خلاصه شده و معنای حقیقی شهر و مدنیت مورد غفلت قرار گرفته است.