تجاوز ساختوسازها به حریم روددرهها و رشد کالبد مصنوع شهر، منجر به برهمزدن تعادل میان محیط طبیعی و مصنوع شهر و تضعیف نقش روددرهها در کیفیت منظر شهری تهران شد. این عناصر هنوز با وجود بناهای انبوه و بلند، نقش مهمی در شکل شهر، هویت و خوانایی آن ایفا میکنند و نیازمند برنامهریزی در جهت بازیابی نقش خود در زندگی شهری هستند. برای این کار، در ابتدا باید ظرفیت این عناصر در دستیابی به پایداری شهری شناخته شود و جریان آب، فرم و ریخت زمین به عنوان مهمترین مؤلفۀ شکلدهنده به روددرهها و بعد از آن، هویت، خاطره، مؤلفههای بومی و فرهنگی باید مورد توجه قرار گیرند. و در نهایت زمانی میتوان از موفقیت چنین طرحی سخن به میان آورد که با پشتوانۀ فرهنگی و جغرافیایی- طبیعی مکان بتواند ارتباط برقرار کند.
دو پروژۀ اصلی در رابطه با احیای روددرهها، یکی بوستان نهجالبلاغه بر روی روددرۀ فرحزاد است و دیگری بوستان جوانمردان بر روی روددرۀ کن. عملیات ساماندهی رودردۀ فرحزاد در سال ۱۳۸۷ در قالب پروژۀ «بوستان نهجالبلاغه» با اهدافی چون توسعۀ پایدار و حفاظت از ارزشهای محیط طبیعی، گسترش فضاهای عمومی و امکانات تفریحی و ارتقای کیفیت حسی و بصری آغاز شد. در این پروژه متأسفانه وجود ضعف مدیریتی و عدم وجود ارتباط پیوسته از تبیین این سیاستها تا مرحلۀ طراحی سبب شده که برنامههای مطرحشده در مقیاس کلان، اقدامات پاییندستی خود و مرحلۀ طراحی را تحتتأثیر قرار ندهند و در مرحلۀ طراحی، هدف اصلی از احیای رودددرهها فراموش شود. به تبع آن در اهداف پروژه ایجاد فضاهای عمومی و تفرجی در مقیاس میانی و محلی مدنظر بوده و به همین دلیل روددرۀ فرحزاد به جای آنکه به صورت یک پارک روددرهای اجرا شود، به صورت یک بوستان و پارک شهری درآمده است. بوستان نهجالبلاغه به دور از ویژگیهای طبیعی درۀ فرحزاد ملقمهای آزاردهنده از چراغهای بلند و کوتاه با رنگهای زرد، آبی و قرمز است که نقش درخت را بازی میکنند. همچنین نمایشگاهی از نیمکتها، آلاچیقها و نیز ایستگاههای اتوبوس با طرحهایی متنوع که به صورت اتفاقی در طول مسیر قرار گرفتهاند، بر آشفتگی فضا افزوده است.
بر روی روددرۀ کن نیز بوستانی با نام جوانمردان توسط مهندسین مشاور آتک و با اهدافی چون گسترش فضاهای سبز شهری در غالب یک پارک خطی و پیوسته و اختصاص کاربریهای مناسب در جهت تقویت ظرفیتهای مثبت موجود، به اجرا درآمد. اگرچه در اهداف و سیاستهای احیای روددرۀ کن نکات مثبتی از قبیل توجه به ظرفیت تفرجگاهی روددره، گسترش فضاهای سبز شهری و ایجاد شبکۀ بههمپیوستۀ فضای سبز شهری در راستای هدف کلان احیای روددرههای تهران مشاهده میشود، اما عدم حضور مدیریت یکپارچه و تیم طراحی مشخص در روند پروژه از برنامهریزی تا اجرا، سبب شده تا طرح اجراشده قابلیت تقویت ظرفیت مثبت و عیانسازی ظرفیت بالقوۀ روددره را نداشته باشد و اهداف تعیینشده در ابتدای کار، فراموش شود. از سوی دیگر، کاربریهای ایجادشده در این بوستان ارتباطی با ظرفیتهای طبیعی و ویژۀ روددره ندارند و صرفاً فعالیتهایی تفریحی هستند و تفاوتی با یک پارک شهری ندارند.
بنابراین مهمترین ضعف که در هر دو بوستان دیده میشود و یکی از علتهای ازبینرفتن هویت طبیعی روددرهها است، عدم توجه به عنصر اصلی روددره، یعنی آب است. این بیتوجهی به آب سبب شده تا لبۀ آب از ابتدا تا انتها به صورت مسیری یکنواخت و فاقد تنوع فضایی و فعالیتی شکل بگیرد و به خلوتترین قسمت پارک تبدیل شود. علاوه بر این، در هر دو پروژه بستر فرهنگی و اجتماعی و بصری-تاریخی روددرهها مورد بیتوجهی قرار گفته است. در این حالت بهترین و مؤثرترین راهحل و مهمترین رویکردی که باید پیش گرفته شود، زمینهگرایی و طبیعتگرایی است. بهرهمندی حداکثری از ظرفیتهای روددرههای شهر تهران در برنامهریزی و تعریف سریع پروژههای متنوع و بدون ارتباط با یکدیگر محقق نمیشود، بلکه نیازمند مطالعۀ یکپارچه در بخش برنامهریزی و مدیریت شهری و تدوین منشور مدیریت و برنامهریزی روددرههای شهر در راستای دستیابی به پایداری شهری است که البته تعیین دقیق دستورالعملها و ضوابط طراحی و میزان مداخله در این میراثهای طبیعی و حیاتی نیز از لازمههای آن است.