شهر به عنوان یک پدیدۀ اجتماعی پیچیده دیرزمانی است مورد توجه دانشمندان و محققین در عرصۀ اجتماعی است و هر یک از زاویهای ابعاد مختلف شهر را مورد ارزیابی قرار دادهاند، زیرا ابعاد عینی و کالبدی دارد که در همۀ زمینههای اجتماعی-اقتصادی، فضایی و… دارای ضوابط و معیارهای علمی و قابل سنجش و ارزش گذاری است. شهر به عنوان مقولهای مکانی-زمانی، در نقطهای خاص ایجاد شده، در فضا تکامل یافته و با گذشت زمان، رشد یافته است. این امر سبب شده در هر مقطعی از تاریخ، شهر بتواند دگرگونیهای کمی خود را به تغییرات کیفی مورد نیاز عصر خویش تبدیل کند. شاید بارها این جمله را شنیده ایم که میگویند:پیشگیری بهتر از درمان است،در مباحث مرتبط با شهر وفضا شهری این امر بسیار مهم است .با توجه به ماهیت پیچیده شهر،عدم طراحی آگاهانه میتواند صدمات جبران ناپذیری را ایجاد نماید که گاهی درمان ناپذیر است.اگر شهر را به مثابه بدن انسان در نظر بگیریم میبینیم که چقدر مداخله در آن میتواند حساس باشد به طوری که کوچکترین تغییری میتواند به تمام بدن آسیب برساند.
سیستم شهری نیز از اجزایی تشکیل شدهاند که ساختار وشاکله شهر را به وجود آوردهاند. ارتباط میان اجزای سیستم شهری بسیار مهم و تأثیرگذار است. رابطه و پیوستگی بین اجزا و عناصر شهر بسیار مهم است و حتی میتواند نماد پیوستگی اجتماعی باشد. اگر محیط کالبدی از رابطه و پیوستگی برخوردار نباشد، عملکردهای اجتماعی را با مشکل مواجه میسازد. بنابر این لازم است روابط متقابل میان عناصر مختلف شهر مورد بررسی قرار گیرد. مسألۀ پیوند فضایی و رابطۀ میان عناصر در شهر ایرانی نیز مورد توجه بوده و هست. شهرهای سنتی ایران مبین ساخت ویژهای هستند و آن پیوستگی مجموعۀ مرکز شهر و محلات از طریق گذرهای اصلی و بازار است. ترکیب شهر در شهر کهن ایرانی به نحوی بوده که گذرهای اصلی و بازار وظیفۀ پیوند میان عناصر مهم شهر را بر عهده داشتهاند.
عدم توجه روشمند و ساختاری به مداخله بر روی بافتهای شهری متأسفانه در طی دهههای اخیر بر روی سیستم شهر، به هیچ وجه مورد توجه قرار نگرفته است.باعث بیماری بافتهای شهری شده است.در صورتی که با شبیهسازی و مداخلۀ هوشمندانه میتوانیم به درستی به پیشگیری بپردازیم.این رویه میتواند جلوی هزینههای ناشی از مداخله نا آگاهانه بر روی شهر را بگیرد. پروژه نواب را میتوان بزرگترین پروژه نوسازی شهر تهران و کشور دانست. این پروژه همانند بسیاری از پروژههای نوسازی شهری، به شدت پدیده جابجایی جمعیت و معضلات ناشی از آن را به دنبال داشته است.اما به راستی اینچنین مداخلهای قبل از هر اقدامی قابل پیش بینی نبود؟ گسست فضایی در محلههای موجود ایجاد نشده است؟آیا ساکنین قدیمی وحتی جدید از این پروژه راضی هستند؟ نتایج بررسیها نشان میدهد که این طرح به عنوان یک زخم بر روی کالبد شهر تهران اثر گذاشته وروح محلی را از بین برده است.حال با داشتن این تجربه، باز شاهد این هستیم که شهر مشهد نیز از چنین مداخلاتی بی بهره نبوده و درطی دو ده گذشته مداخلات گستردهای را شاهد بوده ایم و باز به جای پیشگیری وپیش بینی میبینم که بافتها ومحلههای اطراف حرم رضوی به شدت مورد نوسازی واقع شدهاند به طوریکه به هیچ عنوان به رابطه این بافت مهم با شهر توجه نشده است.این طرح باعث شده است که حرم وبافت اطراف به عنوان جزیرهای در شهر مشهد باشد.عوارض چنین مداخلاتی بر شهر، چنان گسترده است که گاهی درمان ناپذیر میشود.تجربه مشهد هم بعد از 20سال نشان داد که موفق نبوده و روزگار مداخلات اقتدا گرایانه ومدرنیستی خیلی وقت است که از بین رفته است.
لزوم نگاهی همه جانبه وپیشگیری از هر صدمهای که به بافت شهر وارد میشود، حداقلی است که باید در طراحی شهری امروز کشور به آن توجه شود.اینکه شهر باید توسعه یابد،امری واضح وپذیرفته است.اما نکته اینجاست که چگونگی توسعه بسیار مهم است.اینکه توسعه باعث چه دستاورد هایی میشود و چه معضلاتی را ایجاد میکند،باید در کفه ترازویی گذاشته شود واگر دستاوردها حداکثر و معضلات حداقل بود ،دست به اقدام زد.