آیا در نوسازی بافتهای فرسوده میتوان به مقولۀ کیفیت معماری پرداخت وقتی محدودیتهای اقتصادی در این بافتها امکان نوسازی را به حداقل میرساند؟ آیا اساساً میتوان از ساکنان این بافتها که داشتن یک سرپناه نهایت خواستهشان است توقع رعایت کیفیتهای معماری را داشت؟
آنچنان که ویترویوس برای معماری سه جنبۀ ایستایی، کارایی و زیبایی قائل بود میتوان کیفیتهای اولیۀ معماری را در سه مؤلفه خلاصه کرد: کیفیت ساخت، کیفیت عملکردی و کیفیت زیباییشناختی.
بیشک مؤلفههای کیفی گستردهتر و مفصلتر از این سه مورد است اما در شرایط پیچیدۀ بافتهای فرسوده، تأمین همین موارد نیز با دشواری همراه است.
به نظر میرسد که در وضعیت فعلی بافتهای فرسودۀ تهران، ناپایداری سازهای و فقدان زیبایی و تناسبات بصری بیشتر مشهود است. جنبههای عملکردی معماری با مداخلات پیوستۀ ساکنان در بناهای موجود و الحاقات متعدد پاسخ گفته شده است. در واقع ساکنان صرفاً در جهت تأمین نیازهای عملکردی، انواع مداخلات را در کالبد بنا انجام میدهند که غالباً فاقد سازۀ مناسب و بیتوجه به زیبایی بصری است. عمدۀ دلیل این اتفاق به محدودیت اقتصادی ساکنان باز میگردد که با هزینۀ حداقلی، سعی در تأمین بیشترین کارایی دارند.
بنابراین در بافتهای فرسوده زیبایی بصری و کیفیت ساخت، برای ساکنان موضوعیت ندارد و یا حداقل در اولویت موضوعات نیست. در نتیجه در هنگام نوسازی، ذینفعان پروژه دغدغهای در این خصوص ندارند. تنزل مفهوم «خانه» به «سرپناه» در بافتهای نوسازیشده معلول همین پدیده است.
با این مقدمه، اکنون این پرسش مطرح است که آیا در چنین شرایطی میتوان به دنبال کیفیتهای سهگانۀ معماری در نوسازی بافتهای فرسوده بود؟
در هنگام نوسازی، «تأمین ایستایی» تا حدودی از طریق اعمال ضوابط و قوانین جاری کشور برآورده میشود اما کیفیت ساخت برای کاستن از هزینهها مغفول میماند. کیفیت «عملکردی» دچار چالش میشود چرا که در هنگام نوسازی بسیاری از کارکردهای پیشین _که بخشی از فرهنگ محلی است_توسط سازندگان حذف و نادیده گرفته میشود.
بخش عمدهای از کیفیتهای «زیباییشناختی» وابسته به طراحی است و میبایست توسط معماران رعایت شود اما برای کاهش هزینهها، سازندگان از دفاتر فنی برای طراحی بهره میگیرند. معمولاً این دفاتر هنگام طراحی، درگیر تأمین ضوابط ساختوساز شده و تخصصی هم در ایجاد کیفیتهای زیباشناسانه ندارند. در نتیجه طرحهای ارائهشده از کیفیت زیبایی شناسانۀ پایینی برخوردار است.
با توجه به آنچه گفته شد، از یک سو ساکنان و ذینفعان پروژه تمایلی به ایجاد کیفیتهای معمارانه ندارند از سوی دیگر در قوانین موجود نیز به رعایت برخی موارد ایمنی و سازهای بسنده شده است. بنابراین از سوی جامعۀ محلی اقدامی صورت نخواهد گرفت. لذا ضرورت دارد که نهادهای متولی شهری با هدف ارتقای کیفیت وارد موضوع شده و از طریق اقدامات تشویقی و فرهنگسازی محلی به شکلگیری بافتهای نوساز دارای کیفیت مبادرت ورزند.
این یک راهکار مقدماتی است. در بلندمدت باید به شیوههای تازهای اندیشید تا خود ساکنان این بافتها به دنبال کیفیت در معماری باشند و تفاوت «خانه» با «سرپناه» را مهم بدانند.