با توجه به مبنای توحیدی اسلام، آیا شهرهای اسلامی باید به دنبال شکل واحد باشند؟ تمدن اسلامی به طور مستقیم ریشه در وحی دارد و تعامل این تمدن با دیگر تمدن ها تا آنجا بوده که با اصول و بنیادهای وحی هماهنگی داشته باشد. در واقع این جهان نگری توحیدی است که انسان مسلمان را با همه پدیده های مادی و غیرمادی پیوند می زند.
در حوزه تمدن اسلامی اندیشمندانی هستند که جامعه صدر اسلام را مشارکت گرا و تعالیم اسلامی را واجد روح تکثرگرا می دانند و در این راستا آیاتی همچون آیه «انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا» را مبنا می گیرند و بر آنند که نمی توان از توحیدی بودن دین اسلام، انحصاری بودن و قطعیت را برداشت کرد.
اسلام به عنوان یک مکتب، الگو و قالب معین و محدودی به نام جامعه، اقتصاد و سیاست ایده آل را به گونه ای که همه چیز مدون و خط کشی شده معیار عمل باشد ترسیم نکرده است. بهترین شاهد این ادعا فقه اسلامی است. طبیعت مباحث حقوقی و فقهی ارائه چارچوب و خط کشی روشن در مسائل است و از همین رو در مجموعه معارف دینی، فقه از همه قانون مندتر است. با این حال فقه اسلامی هیچ گاه جمودانه بر شکل و قالب اجتماعی خاصی اصرار نکرده است. کارکرد اسلام در طیف متکثری از جوامع از شبانی و فئودالی تا صنعتی بیانگر عدم قشری گری و تغییرپذیری شریعت اسلامی به خصوص در عرصه اجتماع دارد. انعطاف پذیری اسلام به معنای فقدان جهات ثابت حقوقی و تشریعی نیست. بهعنوان مثال اسلام در نظام اجتماعی خود عدالت را مطلوب خود معرفی می کند اما هرگز عدالت مطلوب خود را در فرم اجتماعی خاص و مجموعه ای از روابط تعین یافته عرضه نمی کند. از همین رو است که دگرگونی های اجتماعی تاکنون نتوانسته آن را منزوی و مطرود کند.
تاریخ تمدن اسلامی به ویژه در حوزه معماری و شهرسازی انعکاس دهنده وجه متکثر اسلام است. کالبد شهر در هر دوره می تواند معیاری برای ارزیابی روند تحولات جامعه آن دوره باشد و شهر اسلامی از جمله محصولاتی است که می توان بهعنوان تجلی گاه مفاهیم اسلامی بدان اشاره کرد. شهر اسلامی توانسته در زمان و مکان با توجه به فن آوری، دانش و هنر بومی تفسیر و بیان خود را داشته باشد. ماهیت این کالبد علی رغم تعلق به شهری برخاسته از بستر یک جهان بینی توحیدی از شهری به شهر دیگر متفاوت است. از این منظر، اسلام به دلیل پویایی، با ایدئولوژی مدرن که نیچه آن را فلسفه مومیاییشده فاقد پویایی می داند، تفاوت بنیادی دارد.
به نظر می رسد تکثر موجود در شکل و کالبد معماری و شهرسازی حول یک عامل وحدت بخش که از جنس فرم و شکل نیست جمع می شود و شهر اسلامی را میسازد. در شهرهای اسلامی سازمان فضایی یا نظمی که در بین اجزای شهر اسلامی وجود دارد و تخته بند فرم نیست و از ذهنیت مبتنی بر آموزه های اسلامی تغذیه می کند مولفه ای است که ظهورهای متکثر فرم آفریده می شود. این سازمان در مقیاس معماری هم قابل پیگیری است.
به لحاظ تاریخی و از نظر معماری، فرم مسجد که یک بنای اسلامی اصیل است و در پهنه تمدن اسلامی، از اندلس تا چین در میان مسلمانان حضوری قطعی دارد، بسیار متکثر است و نشان می دهد که اسلام به دنبال تحمیل یک شکل و مصداق خاص نیست و بر صورت و ماهیت متوقف نمی ماند (تصویر 1 و 2). به عبارت دیگر مبنای توحیدی اسلام بر خلاف ایدئولوژی های یکسانساز مدرن به معنای نفی تکثر و تحمیل مصادیق شکلی یگانگی نیست. آنچه در اسلام مدنظر است تجلی مفاهیم و محتوای اسلام و نه تکرار مصداق و صورت است. مفهوم عدالت، محرمیت، احترام به مالکیت از جمله این مفاهیم هستند که در هر دوره یا مکان بسته به شرایط خاص تجلی و مصداق خود را می یابند. از آنجا که این مصادیق تخته بند زمان و مکان هستند بروزی فوق العاده متکثر و متنوع دارند. به عبارت دیگر تکثر در حوزه شهر اسلامی بار هویتی دارد.