مدیریت شهری با رویکرد مشارکت محور شهر هوشمند
در مباحث شهر هوشمند و تقریبا در اکثر منابع مرتبط ۶ بعد اصلی دیده می شود که یکی از آنها موضوع شهروند هوشمند است. براساس مطالعات اولیه نویسنده، در شهرهای کشور نتیجه امتیاز شاخص های رایج برای سنجش میزان هوشمندی شهرها با نمونه های موفق جهانی فاصله زیادی وجود دارد. اما بخش مهمی از این فاصله به هوشمندی شهروندان و مشارکت آنان در مدیریت هوشمند شهرها بازمی گردد.
از آنجایی که تفاوت اصلی موضوع شهر الکترونیک و شهر هوشمند، که در بسیاری از منابع نیز به اشتباه بجای هم بکار گرفته می شوند، در رویکرد مشارکت محور شهر هوشمند نسبت به شهر الکترونیک است، این مساله نقش حیاتی در هوشمند شدن شهرها بازی می کند. بنابراین در این نقد بیشتر به وضعیت شهروند هوشمند در کشور اشاره شده است.
هوشمندی شهروندان و چالش های آن
نمونه های موفق تجارب شهروندان هوشمند در کشورهایی مانند کره جنوبی، سنگاپور، مالزی، چین و هلند و …حاکی از وجود ساختارهای مناسب برای مشارکت بیشتر شهروندان در اموری مانند گزارش خرابی ها، بحران ها و مسائل شهری است. در واقع کمک به تشخیص به موقع می تواند به هوشمند شدن مدیریت شهری کمک کند. حتی در زمینه به اشتراک گذاری فضاهای خصوصی و نیمه خصوصی (مانند پارکینگ) هوشمند شدن شهروندان می تواند موجب تسهیل چالش های مدیریت شهری گردد.
اما مسلما فقدان اپلیکیشن و سامانه ها و ساز و کار تشویقی برای ارتقای مشارکت شهروندان مانع بزرگی بر سر تحقق این هدف در کشور است. بعلاوه دسترسی عموم شهروندان به اینترنت پر سرعت و ارزان و گوشی هوشمند یا رایانه نیز رکن اصلی این ارتباط دو سویه با مدیریت شهری است. البته لازم به ذکر است که معمولا عده ای از شهروندان مانند سالمندانی که بخوبی با تحولات تکنولوژی بروز نشده اند، کودکان، معلولین و افراد کم توان نمی توانند مانند سایرین با این فرآیند هوشمندی وفق پیدا کنند.
اگرچه در برخی تجارب موفق جهانی از تکنولوژی برای حضور بیشتر این شهروندان در شهرها نیز بهره برده شده است. برای مثال در بعد زندگی هوشمند، مدیریت شهری برای شهروندان پرونده الکترونیک سلامت تهیه نموده و به افراد نابینا پیام های صوتی و به افراد کم شنوا پیام متنی ارسال می کند و این فرآیند حتی بصورت هشدارهای صوتی (برای نابینایان) در چهار راه ها و پشت چراغ های راهنمایی نیز دیده می شود.
در واقع اهمیت حضور فعال شهروندان (و نه صرفا برای گذران در شهرها) در حیطه شهر هوشمند چند برابر می شود. بخش مهم دیگر نیز به جمع آوری آرا و نظرات شهروندان درباره پروژه ها و نحوه مدیریت شهرها باز می گردد.
اما تقریبا می توان گفت در کشور ما و در تمام جنبه های مذکور (که بصورت اجمالی اشاره شده) برنامه ریزی و اقدام فراگیری صورت نگرفته است. پروژه های موردی وجود دارند؛ اما تحقق اهداف شهر هوشمند نیازمند یک برنامه کلان و میان بخشی است.
حتی در بخش ارائه خدمات شهرداری ها به شهروندان فرآیندهای سنتی و همراه با بوروکراسی طولانی اداری ادامه دارد و جذب مشارکت فکری و برنامه ریزی بر پایه نظرات شهروندان چارچوب مشخصی ندارد و شهروندان انگیزه زیادی برای صرف وقت و مساله یابی و یا گزارش آن به مدیریت شهری ندارند.
مسلما برداشتن قدم هایی برای ارتقا میزان هوشمندی شهرها و شهروندان هرچه سریع تر باید صورت پذیرد. در این بین همکاری میان بخش هایی مانند وزارت راه و شهرسازی، وزارت کشور (بویژه سازمان شهرداری ها)، وزارت فن آوری و اطلاعات و وزارت اقتصاد و دارایی، سازمان برنامه بسیار ضروری است.
برنامه ریزی محتوایی و تجهیزات فنی مورد نیاز باید بصورت توامان انجام شود تا بتوان از پتانسیل وجود شهروندانی که بر مسائل خود واقف تر از بسیاری از مدیران شهری هستند، استفاده بهینه نمود.