ساختمان و معماری
برای درک یک ساختمان، باید آن را هم به عنوان یک محصول و هم به عنوان یک فرآیند مورد واکاوی قرار داد. با باز کردن پیچیدگی های فرهنگی و شناختی ساختمان، می توانیم به دنبال پاسخ به این پرسش باشیم که معماری چه چیزی به ساختمان می افزاید؟
تعاریف متاخر از معماری، آن را جدا از ساختمان سازی می داند. در معماری چیزی به ساختمان سازی افزوده می شود که در آن، معماری از قالب یک جسم و کالبد فراتر رفته و به ساختاری دوگانه تبدیل می شود. این ساختار دوگانه میان کالبد-انسان شکل می گیرد و ارزش های انسانی جزئی لاینفک از بنا می شوند. ساختمان را باید واژه ای پایه ای تر است. باید دانست معنای معماری چه چیزی بیشتر از ساختمان دارد.
تعریف ما همچنین باید بگوید معماری چه چیزی را به ساختمان می افزاید. باید بیان کرد که معماری هنر را به ساختمان میافزاید. بر اساس این دیدگاه معماری در کنار افزودن هنر به ساختمان به جنبه عملی و کاربردی آن هم احترام می گذارد. در نتیجه معنای معماری فراتر از ساختمان است. وقتی یک ساختمان را کپی می کنیم معماری نکرده ایم. پس خصوصیات ساختمان عامل معماری نیست چون در کپی کردن ویژگی ها ثابت است. عامل تفاوت در اینجا فعالیت است.
پس معماری نوعی فعالیت نیز هست. اما معماری از روی ویژگی های عینی ساختمان ها هم قضاوت می شوند. پس ما در یک سیکل دوار قرار می گیریم و مشخص می شود معماری همزمان به دو معنی شئ و فعالیت است.
زمانی که ساختمان به عنوان یک فرآیند مورد بررسی قرار می گیرد مجموعه ای از روابط را شکل می دهد که به واسطه آن، ساختمان شروع به بازتاب و مداخله روابط اجتماعی می کند. در خلال این فرآیند، ساختمان ها از اشیایی فیزیکی، به اجزایی فرهنگی و اجتماعی بدل می گردند.
این فرآیند، موجب می شود که ساختمان از نظر اجتماعی بیش از کالبد آن اهمیت پیدا کند و به دو صورت این کار را انجام می دهد: نخست به وسیله توصیف فضاها به مثابه الگوهای اجتماعی که در آن رفتارهایی مانند برخورد و اجتناب شکل می گیرد و دوم به وسیله توصیف و تشریح فرم های فیزیکی و سطوحی که از نظر فرهنگی یا زیبایی شناسی قابل بررسی هستند.
در هر دو وجه، ساختمان ها الگوهای پیچیده تری را نسبت به حالت پایه ای آن شکل می دهند که از فرم و فضا ساخته شده است. از طریق همین الگوهاست که یکباره ساختمان ها پتانسیل شکل دادن و نمایش وجود زندگی اجتماعی و فرهنگی ما را پیدا می کنند.
ما معماری را به صورت محصولی می بینیم که برآمده از خاستگاه های فرهنگی و اجتماعی است. اما در عمل آفرینش معماری، پتانسیل های پیکره بندی فضا و فرم مواد اولیه ای هستند که طراح با آن ها کار می کند. بنابراین معمار نیز مانند سایر هنرمندان، می بایست در جهت اعتلای دانش خود در رابطه با نحوه استفاده از این مواد اولیه تلاش کند. این الگوی فرم و الگوی فضاست که به معماری شخصیتی اجتماعی می دهد. این فرآیند رابطه انسان-فضا را تببین کرده که در طول زمان محل مناقشه و اختلاف نظریه پردازان مختلف بوده است.