چرا نگاه بیولوژیک و اکولوژیک به شهر کافی نیست؟
بیولوژی و اکولوژی را می توان دو شاخه از زیست شناسی دانست. بیولوژی بیشتر علم مطالعه ژن ها است. از عینک بیولوژی، شهر و اجتماع حاصل جمع ژن هاست. پس اگر در شهری خشونت، کثیفی یا نامنظمی و غیره وجود داشته باشد، به واسطه ژن هاست. ژن ها در سیری تکاملی اصلاح می شوند و به تدریج پیچیده تر و رشد یافته تر.
مدل تکاملی بیولوژیک فوق، معمولا عوامل اکولوژیک را یا بسیار ساده در نظر می گیرند یا به کلی کنار می گذارند. اکولوژی بیشتر علم مطالعه طبیعت غیر از ژن و انتخاب طبیعت است؛ یعنی به شرایط محیطی و بومی که موجودات و در واقع ژن ها با هم زندگی می کنند توجه دارد. بنابراین از عینک اکولوژی، ویژگی های بوم شناختی (شامل جوامع) است که باعث بروز کیفیاتی نظیر خشونت، نامنظمی و غیره در شهر می شود. اما این دیدگاه توجه کمی به دگرگونی های تکاملی که در ژن ها رخ می دهند دارند.
آنچه باید توجه داشت جلوگیری از خلط شدن علت ها و عامل ها در پدیده هاست. یعنی اگرچه بسیاری از پدیده های شهر را می توان به عواملی در ژن و فرایند های زیستی منتسب کرد ولی آن ها را نمی توان علت پدیده ها دانست. در پس همه عوامل علتی هست که در ساختار های بوم شناختی ایجاد می شود. بنابراین نخست اینطور به نظر می رسد که هر دو در کیفیات شهر موثر هستند و ژن و محیط بر هم اثر می گذارند و حتی از آن جلوتر، یکی هستند.
اما همچنان یک جبرگرایی در شهر باقی مانده است. چون در نهایت یا ژن یا بوم، ترکیب تکاملی مورد نظر خودش را انضمامی خواهد کرد و تنها یک شکل بوم شناختی یا ژنتیک موفق و کامل تر از دیگران وجود دارد.
یا فقط نوع های خاصی از ژن و بوم در کنار هم می توانند بروز یابند که اساسا مقایسه برتری و تکامل یکی با دیگری اشتباه است. اما به هر شکل، جبر همچنان باقی است و امیدی به ممکن بودن اقدامی در خارج از برنامه یا جبر زیست شناختی متصور نیست و تمام اقدام ها برای پدید آوردن سطحی قابل قبول از دید خود برای دادخواهی اقتصادی، اجتماعی، رفاهی، فرهنگی و غیره بی معناست.
نتیجه گیری فوق از یک اشتباه در پیش فرض خود ناشی می شود. اشتباه این است که تصور شده، عالم یک بار در ابتدا مانند یک ماشین کوک شده و در یک زمان خطی به جلو می رود. درحالی که عالم هر لحظه در حال پدید آمدن است. هر لحظه امری خارج از بیولوژی و اکولوژی در عالم درکار است که از آن به امر استعلایی می توان یاد کرد. باید به امر استعلایی توجه کرد تا بتوان دچار جبرگرایی نشد و از ایده «گذار» که تنها یک شکل از پیشرفت را متصور است خارج شد.
بنابراین از عینک منظر در شهر دو نکته اهمیت دارد. یک، بدانیم که راه حل را نمی دانیم و از گذشته نمی توانیم (یا نباید) دستوری آماده استفاده کنیم. دو، شنیدن امر استعلایی (متفاوت از امر انتزاعی یا عالم مثالی و هر شکل کلاسیک دیگری از توجه به متافیزیک) نیازمند تقویت بینش علاوه بر کسب دانش است.
راه های کسب بینش متفاوت از کسب دانش است. اندیشمندان امروز توصیه می کنند که به تبیین هایی از جنس بیولوژی و اکولوژی گاهی شکاکانه نگریسته شود و همواره ماهیت غیرعلمی این تبیین ها و تفسیرها در نظر گرفته شود. در ادبیات فارسی درباره شنیدن امر استعلایی، مولانا ابیاتی دارد که در واقع راهبردهایی برای تقویت امکان کسب بینش و دریافت امر استعلایی محسوب می شوند.
بانگ آید هر زمانی زین رواق آبگون آیت اِنا بَنیناها و اِنا موسَعون
کی شنود این بانگ را بیگوش ظاهر دم به دم تایِبونَ العابِدونَ الحامِدونَ السایِحون