زمان در عالم مثال نیز جاری و ساری است اما مقیاس آن با عالم ماده متفاوت است. با توجه به عالم مثال، نگارگر تنها میتواند از طریق نمایش نشانههایی زمانهایی مختلف را در نگارگری به نمایش بگذارند و نه از طریق نمایش تأثیرات فیزیكی زمانهای مختلف، همچون سایه و تیرگی و روشنیها.
عدم اعتقاد نگارگر ایرانی به تقلید صرف از طبیعت، چه در رابطه با مفهوم مكان و چه در رابطه با مفهوم زمان، بیانی نو و متفاوت را در نگارگری ایجاد كرده است. نگاه نگارگر به زمان همچون مكان نگاهی ماوراء طبیعت و سرمشق گرفته از عالم مثال است. بدین ترتیب هنرمند سعی دارد هنگام ترسیم مظاهر عامل ماده آنها را با توجه به ویژگیهای عالم مثال یعنی به دور از ظواهر فیزیكی به نمایش گذارد. بدین ترتیب كه « در زمانی واحد هم واقع را هم طیف ماورای آن را میبیند و ترسیم میكند و تجسم میبخشد» ۶۶. نگارگر واقعیت را از طریق نمونهسازی تمثیلی عناصر طبیعت و و واقعیت را از طریق حذف ظواهر فیزیكی و مادی از این عناصر به نمایش میگذارد. هنرمندان […] در عامل خیال و تصورات ذهنی به عالمی غیر از جهان ماده […] توجه داشتهاند» ۶۷.
مظاهر تغییرات زمانی به طور كلی در نگارههای ایرانی حذف شدهاند. یكی از بزرگترین منافع این نوع از حذف جاودانهشدن نگارگری به دلیل محدود نشدن به زمان همچنین مكان خاص است و از هر عنصر هم معنای ظاهری و هم معنای باطنی را میتوان دریافت، بدینترتیب این معانی قابلیت جاودانهشدن را یافتهاند.
در جهان مادی و زندگی روی این كرۀ خاكی زمان دارای مفهوم مشخص و تغییرناپذیری است. قراردادهایی نیز توسط بشر برای اندازهگیری و تعیین زمان ابداع شده است. سخن از هر زمانی، مفهومی را در ذهن تداعی میكند. آیا میتوان صحنهای از شب را در نظر گرفت كه در آن ماه و ستارگان در تاریكی آسمان دیده شوند، اما بر روی زمین همچون روز، تمامی اشیاء واضح و روشن و با درخشانترین رنگهای خود نمود پیدا كرده باشند؟ این نوع نمایش شب در نگارهها به عنوان بارزترین تفاوت دید نگارگر نسبت به مفهوم زمان قابل مشاهده است. از این تناقض نباید در شگفت بود زیرا زمان و مكانی كه به وسیلۀ نگارگر ایرانی خلق میشد، زمان و مكانی مستقل و انتزاعی و دارای ویژگیهای خاص بود. زمان در عالم مثال نیز جاری و ساری است اما مقیاس آن با عالم ماده متفاوت است. با توجه به عالم مثال، نگارگر تنها میتواند از طریق نمایش نشانههایی زمانهایی مختلف را در نگارهها به نمایش بگذارند و نه از طریق نمایش تأثیرات فیزیكی زمانهای مختلف، همچون سایه و تیرگی و روشنیها. در مینیاتورهای دیگری كه در آنها مجالس شبانه تصویر گشته است و برای یادآوری زمان شمعها و مشعلها نموده شده، هرگز هنرمند به خود اجاره نداده است كه به عنوان مثال پارهای از مكانها را كه به مركز روشنایی نزدیكتر است تابناك تر و گوشههای دیگر را تیرهتر بنگارد تا یك طرف چهرهها و اشیاء را روشن و سمت دیگر را تاریك نقاشی كند.» ۶۸.
یكی از نمونههای چنین برخوردی در نمایش زمان، در نگارۀ «كابوسِ ضحاك» اثر میر مصور از كتاب شاهنامۀ طهماسبی قابل مشاهده است.
در نمونۀ اول كه تصویر قصر ضحاك در نیمهشب به نمایش گذاشته است، علیرغم زمانی كه داستان در آن مطرح شده، و حتی وجود نشانههای آن یعنی ماه و ستارگان «آسمان ابری، شمعهای در دست بانوان و مشعلهایی كه در دست نگهبانان قصر است هیچگونه نشانهای از تأثیرات فیزیكی نور كه در حالت طبیعی مورد انتظار است، دیده نمیشود. تمام رنگها آنقدر درخشان و واضح هستند، گویی ماجرای این داستان در نیمۀ روز، اتفاق افتاده است و نه در نیمۀ شب حتی نمیتوان به طور موضعی نوری را روی صورت نگهبانی كه مشعل در دست دارد دید و درخشندگی رنگهای لباس او از سرتا پا به طور یكنواختی ترسیم شده است.
در صورتی كه در عالم ماده نه تنها باید تمامی صحنه در تاریك فرو می رفت و فقط بهواسطۀ نور حلال ماه اندكی هیبت كلی قصر قابل تشخیص میشد، بلكه تنها در مكانهایی كه نور موضعی چون شمع و یا مشعلی وجود داشت افراد و جزئیات كمی قابل تشخیص میشدند.
این نوع برخورد با زمان نهتنها در مورد صحنههای شب بلكه در صحنههای روز نیز اتفاق افتاده است.
از شاهنامۀ طهماسبی با نام «حكایت فردوسی از كشتی شیعه» میرزاعلی (نگارگر) صحنهای از دریا را ترسیم كرده است كه در آن كشتیهایی از جمله كشتی حامل چهارتن معصوم (ع) دیده میشود. تمام خصوصیات نوری این تصویر با تصاویر شبانهای كه شرح داده شد منطبق است.
در سرتاسر اثر، نوری یك دست و یكنواخت فضا را روشن كرده است، در گوشه سمت راست خورشید در حال تابش دیده میشود. در طبیعت اگر خورشید در چنین موضعی قرار داشته باشد باید سایهای در طرف چپ اشیاء پدید آید اما در این نگاره هیچ نشانی از سایه پردازی دیده نمیشود، در اینجا نیز نگارگر قصد داشته است تعریفی كامل و منطبق با واقعیت وجودی از عناصر ارائه كند و نه آن چیزی كه تحت تأثیر قواعد فیزیكی قرار گرفته است.
هنگام ارائه تعریف فیزیكی و ظاهری از هر شیء مثلاً یك عدد سیب سرخ میگوییم میوهای است گرد و سرخ رنگ، اما عوارض ثانویه فیزیكی را در مورد آن ذكر نمیكنیم یعنی نمیگوییم این سیب در نور نیم روز اینگونه مشاهده شده و در شب به این رنگ درمیآید و یا (از نظر مكانی) اگر آن را به پشت قرار دهید اینگونه دیده میشود. در واقع گویاترین وجه از عنصر و گویاترین تعریف باید ارائه شود. در عالم مثال نیز هر چیزی در گویاترین حالت آن و كاملترین وضعیت است. همانگونه كه نگارگر كاملترین زاویه را جهت ترسیم منظره و نیز پیكرههای انسانی و حیوانی در نظر میگیرد گویاترین حالت زمانی، یعنی حالتی كه نور كامل برای معرفی جامع شیء موجود باشد را در ترسیم نگارههای خود مجسم میكند، حتی اگر موضوع روایت موردنظر نگارگر صحنهای از شب باشد.
از دیگر ویژگیهای زمانی نگارگری میتوان به دیدن چند صحنه و زاویه در آن واحد اشاره كرد، كه به صورت متقابلی با ویژگی مكانی نگارگری دارای ارتباط است. در واقع ویژگی مكانی كه ذكر شد در درجۀ اول از خاصیت عدم محدود بودن در زمان نشأت گرفته است. از لحاظ زمانی هیچ محدودیتی هنگام ترسیم یك صحنه در برابر نگارگر نیست تا در یك لحظه در هر زاویهای قرار بگیرد و از زوایای متعدد صحنه ای را به تصویر كشد. «هر بخش فضایی، مكان وقوع رویدادی خاص و غالباً مستقل است. امور و وقایع مختلف پیوستگی زمانی و مكانی ندارد. اما گویی ناظری آگاه، همه چیز را در آن واحد می بیند.»69
پینوشت:
۶۶. رهنورد، زهرا، حكمت و هنر اسلامی، صفحۀ ۵۱.
۶۷. تجویدی، علیاكبر، نگاهی به هنر نقاشی ایران … .صفحۀ ۷.
۶۸. همان، صفحۀ ۱۰۴.
۶۹. پاكباز، رویین، نقاشی ایران از دیرباز تا امروز، صفحۀ ۹۱