امروز : پنج شنبه, ۲۱ آذر , ۱۳۹۸ - 15 ربيع ثاني 1441
زمان و مکان در نگارگری ایرانی، قسمت ششم
تصویر قصر ضحاک در نیمهشب ، علیرغم زمانی که داستان در آن مطرح شده، و حتی وجود نشانههای آن یعنی ماه و ستارگان ، آسمان ابری، شمعهای در دست بانوان و مشعلهایی که در دست نگهبانان قصر است هیچگونه نشانهای از تأثیرات فیزیکی نور که در حالت طبیعی مورد انتظار است، دیده نمیشود.
یکی از نمونههای چنین برخوردی در نمایش زمان ، در نگارۀ «کابوسِ ضحاک» اثر میرمصور درکتاب شاهنامۀ طهماسبی مشاهده میشود.
تصویر قصر ضحاک در نیمهشب ، علیرغم زمانی که داستان در آن مطرح شده، و حتی وجود نشانههای آن یعنی ماه و ستارگان ، آسمان ابری، شمعهای در دست بانوان و مشعلهایی که در دست نگهبانان قصر است هیچگونه نشانهای از تأثیرات فیزیکی نور که در حالت طبیعی مورد انتظار است، دیده نمیشود. تمامی رنگها آنقدر درخشان و واضح هستند که گویی ماجرای این داستان در نیمۀ روز، اتفاق افتاده است و نه در نیمۀ شب. حتی نمیتوان به طور موضعی، نوری را روی صورت نگهبانی که مشعل در دست دارد دید و درخشندگی رنگهای لباس او از سرتا پا به طور یکنواختی ترسیم شده است. در صورتی که در عالم ماده نه تنها باید تمامی صحنه در تاریکی فرو میرفت و فقط بواسطۀ نور هلال ماه اندکی از هیبت کلی قصر قابل تشخیص میشد، بلکه تنها در مکانهایی که نور موضعی وجود داشت، افراد و جزئیات قابل تشخیص میشدند.
این نوع برخورد با زمان نه تنها در مورد صحنههای شب بلکه در صحنههای روز نیز اتفاق افتاده است. در تصویر ۶ ، از شاهنامۀ طهماسبی با نام «حکایت فردوسی از کَشتی شیعه» میرزا علی، صحنهای از دریا را ترسیم کرده است که در آن کشتیهایی از جمله کشتی حامل چهارتن معصوم (ع) دیده میشود. تمام خصوصیات نوری این تصویر با تصاویر شبانهای که شرح داده شد منطبق است. در سرتاسر نقاشی ، نوری یک دست و یکنواخت فضا را روشن کرده است. در گوشه سمت راست ، خورشید در حال تابش دیده میشود. در طبیعت اگر خورشید در چنین موضعی قرار داشته باشد باید سایهای در طرف چپ اشیاء پدید آید اما در این نگاره هیچ نشانی از سایه نیست . در اینجا نیز نگارگر قصد داشته است تعریفی کامل و منطبق با واقعیت وجودی از عناصر ارائه کند و نه آن چیزی که تحت تأثیر قواعد فیزیکی قرار گرفته است.
هنگام ارائه تعریف فیزیکی و ظاهری از هر شیء مثلاً یک سیب سرخ ، میگوییم میوهای است گرد و سرخ رنگ، اما عوارض ثانویه فیزیکی را در مورد آن ذکر نمیکنیم یعنی نمیگوییم این سیب در نور نیم روز اینگونه مشاهده شده و در شب به رنگی دیگر درمیآید و یا (از نظر مکانی) اگر آن را به پشت قرار دهید اینگونه دیده میشود. در واقع گویاترین وجه از عنصر و گویاترین تعریف باید ارائه شود. در عالم مثال نیز هر چیزی در گویاترین حالت آن و کاملترین وضعیت است. همانگونه که نگارگر کاملترین زاویه را جهت ترسیم منظره و نیز پیکرههای انسانی و حیوانی در نظر میگیرد، گویاترین حالت زمانی، یعنی حالتی که نور کامل برای معرفی جامع شیء موجود باشد را در ترسیم نگارههای خود مجسم میکند، حتی اگر موضوع روایت موردنظر نگارگر صحنهای از شب باشد.
از دیگر ویژگیهای زمانی نگارگری، میتوان به نمایش چند صحنه و زاویه در آن واحد اشاره کرد، که به صورت متقابلی با ویژگی مکانی نگارگری دارای ارتباط است. در واقع ویژگی مکانی که ذکر شد، در درجۀ اول از خاصیت عدم محدود بودن در زمان نشأت گرفته است. از لحاظ زمانی هیچ محدودیتی هنگام ترسیم یک صحنه در برابر نگارگر نیست تا در یک لحظه در هر زاویهای قرار بگیرد و از زوایای متعدد صحنه ای را به تصویر کشد. «هر بخش فضایی، مکان وقوع رویدادی خاص و غالباً مستقل است. امور و وقایع مختلف پیوستگی زمانی و مکانی ندارند. اما گویی ناظری آگاه، همه چیز را در آن واحد میبیند.»۵۰
برداشت از این نکته که نگارگر میتواند چند صحنه را در یک زمان واحد ببیند، سبب شده است که در بیشتر موارد نگارگر یک صحنه را با هدف دو برداشت متفاوت از زمان ترسیم کند. یعنی ترسیم چشمانداز بهشت زمینی که در آن واحد هم بهشت است و غیر زمینی و غیر قابل رؤیت و هم زمینی است و قابل رؤیت. «یکی از موضوع های اصلی نگارگری ایرانی […] چشمانداز تغییر شکل یافته است که رمز و تمثیل «بهشت زمینی» و «وطن آسمانی» است. […] آن چشماندازی است بیسایه، که در آن هر چیزی از جوهری بیغایت لطیف و پر ارج ساخته شده است».۵۱
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.