راهبرد غالب کنونی برای مدیریت و طراحی حرکت پیاده و سواره در فضاهای باز عمومی شهر چیست؟ اقدامات انجام شده بر مبنای آن نیازمند چه تغییری است؟ اگر توجه شود که عابر پیاده نسبت به فرد سوار بر خودرو از جهت فیزیک حضور در شهر ضعیف تر است، میتوان در یک دسته بندی کلی دو راهبرد متفاوت را برای سازماندهی حرکت پیاده و سواره در شهر تشخیص داد: راهبرد محافظتی و راهبرد حمایتی.
در راهبرد محافظتی پذیرفته شده است که خودروها تا جای ممکن با سرعت و بدون مانع تردد کنند و چون تامین حداقل قابل قبول این دو همچنان برای پیاده ها خطر دارد، با ایجاد موانع و حاشیه هایی نظیر نرده ها، کنارگذرها و غیره سعی می شود حرکت پیاده با سواره تطبیق داده شود و از عابر پیاده محافظت شود. اما در راهبرد حمایتی، تردد بدون مانع و سریع سواره اولویت ندارد. در واقع اول حرکت با کیفیت و تاریخی پیاده پذیرفته شده و مورد حمایت است و به تبع خودروها باید بر اساس آن خود را تطبیق دهند و محدود شوند.
حال باید توجه کرد در شرایط جوی نامناسب مانند آفتاب، باران، برف، باد و غیره و حتی شرایط عادی از جهت مسائل روزانه ای مانند منتظر ماندن پشت چراغ، دور شدن مسیر یا طی کردن اختلاف سطح، میزان انرژی، بهداشت و غیره، فرد پیاده کم طاقت تر از فرد سواره است. از این رو بدیهی پنداشتن اینکه فرد پیاده باید خود را با حرکت سواره تطبیق دهد چه توجیهی دارد؟ آیا این مصداقی از نقض این اصل اخلاقی نیست که قوی تر و مسلط تر باید ضعیف تر و به حساب نیامده را حمایت کند و نه اینکه طبق تنازع بقا او را غذا کند؟!
اثرات راهبرد محافظتی از حرکت پیاده
ضعف های اقدامات ناشی از راهبرد محافظتی را در بولوارهای تهران – در مقایسه با بزرگراه ها، پایانه ها و یا جاهایی که حمل و نقلی نظیر اتوبوس تندرو دارند – آسانتر می توان مشاهده کرد. اقداماتی که عملاً شهر را به دست خودروها داده تا با سرعت و بدون مانع کاملاً خودخواهانه عابران پیاده را تهدید کنند و جولان دهند. به گونهای که اگر سوارهای توقف کند و به پیاده ای راه دهد نیز نوعی ترحم است که بزرگی بر کوچکی روا داشته.
مثلاً بخش هایی از بولوار اندرزگو، میرداماد، فرحزادی و دادمان از جمله مواردی هستند که با وجود مراکز متعدد مسکونی، مذهبی، خدماتی و تجاری دارای متقاضی پیاده در دو طرف بولوار، نرده های فلزی حرکت پیاده را سد و محدود کرده تا از آنها در مقابل حرکت سریع خودروها در آسفالت محافظت کند.
در حالی که به جای فراهم کردن شرایط افزایش سرعت و نیز تخطی از حد تعیین شده باید با طراحی ایجابی حداقل با جزیره، دست انداز، چراغ راهنمایی درخواست ایست خودرو و غیره عملا سرعت حرکت سواره را کاهش داد و آن ها را مطابق حرکت پیاده کرد. ضمن آنکه عملا خودروها، کنارگذرها را برای توقف موقتی اشغال کرده و در ترافیک نیز، سرعت خودروها کم و متوقف هستند در حالی که نرده ها مسیر را سد کرده اند. البته حتما باید توجه داشت آفت استراتژی حمایتی اشتیاق در حذف کامل خودرو است.
این مسئله از آن جهت بسیار مهم است که سازماندهی حرکت پیاده و سواره، صرفا مسئله تردد نیست بلکه نوعی زیرساخت موثر در شیوه زندگی و معنا در شهر است. یعنی شیوه سازماندهی حرکت پیاده و سواره بر همه سازمان شهری و کل مفهوم منظر آن تاثیر دارد. راهبرد انتخابی (آگاهانه یا غیرآگاهانه) بر روی شیوه کاشت درختان، شیوه پارک خودرو، عرض معبر، احوالات و غیره تاثیر دارد. درواقع همانطور که فوکو با پن اپتیکن[1]، پارادایم «مراقبه و تنبیه: تولد زندان» را نشان داده است، میتوان نرده های فلزی مانع عابر در شهر را همچون پن اپتیکنی که پارادایم «محق بودن قوی بر ضعیف» را نشان می دهد دید.
پارادایمی که در آن قدرتمند حق دارد در اولویت باشد و قوانین، اقدامات و طراحی ها برای مدیریت شهری فقط برای حفاظت از جراحت و مرگ فیزیکی معنا دارد و نقشی در حمایت و قدرت بخشی به ضعیف تر و محدود کردن زورگویی که بروز شکل های جدید تری از زندگی را عقیم می کند، ندارد. چرا که در چنین پارادایمی محاسبه بسیار تک بعدی، نظری و از بالا به پایین است تا اینکه بسگانه، انضمامی و از پایین به بالا باشد.
اگر اکنون به این حساب نشده ها توجه شود می توان زشتی پایانه های کاملا سواره محور، تقلیل پیاده راه به کنار گذر، و اولویت زندگی نمایشی – تفریحی به زندگی روزانه و غیره را با معنا و زاویه دیگری حداقل به صورتی مات دید.
اکنون نوعی کرختی حس می شود که نیازمند اقدام هایی خارق عادت است که بتواند نشان دهد که سازماندهی حرکت پیاده و سواره گونه دیگری نیز می تواند باشد. در راهبرد حمایتی و طراحی های تابع، ممکن است بسیاری ارکان با راهبرد محفاظتی مشترک باشند. در واقع بیشتر چیزها هست ولی شیوۀ کل سازی متفاوت دو البته معنایشان از اساس دگرگون می شود؛ ضمن آنکه بدنمندی آن نقض نشده است. در این راستا اولین گام میتواند توجه و بازبینی تفاوت مفهوم پیاده راه (pedestrian) و کنارگذر (sidewalk) باشد؛ تفاوتی که به میزان استقلال مسیر حرکت پیاده از سواره مربوط است.
[1] نوعی ساختمان زندان به شکل استوانه ای برای امکان سراسربینی زندانیان.