آیا آموزش هایی که در دانشکده های معماری ارايه می شود برای آنچه در محیط حرفه ای پیش روی فارغ التحصیلان قرار می گیرد کافی است؟
سالانه چندین هزار فارغ التحصیل معماری در کشور تولید می شود. اگر این تعداد را اضافه کنیم به تعداد معماران یا کسانی که خودشان را معمار می نامند و در حال حاضر در بازار ساخت و ساز مشغول به فعالیت هستند، به عددی نزدیک به یک میلیون نفر می رسیم؛ در حالی که بر کسی پوشیده نیست که برای تمامی این افراد پروژه واقعی در کشور وجود ندارد. به نظر می رسد که دلیل چنین اقبالی به تحصیل در رشته معماری ترکیب هنر و مهندسی در این رشته و قرار گرفتن پرستیژ مهندسی (ورود از رشته ریاضی – فیزیک) و جو خوشایند رشته های هنری است.
به دلیل فرصت کم شغلی به نسبت تعداد فارغ التحصیلان و نیز به علت مهارت هایی که در دانشکده معماری به دانشجویان آموزش داده می شود، تعداد زیادی از فارغ التحصیلان معماری جذب بازارها و شغل های دیگر می شوند. رد پای معماران را می توان در ادبیات و داستان، طراحی گرافیک و پوستر، فیلم، انیمیشن و سینما، طراحی مبلمان و اکسسوری، سیاست، طراحی لباس و مد، گردشگری، طراحی طلا و جواهر و حتی کسب و کارهای جدید مانند تولید محتوا و دیجیتال مارکتینگ، طراحی سایت، طراحی خدمات، طراحی تجربه کاربری (UI/UX Design) و مدیریت استارتاپ یافت.
مهارت هایی چون تفکر استراتژیک و تفکر طراحی در کنار خلاقیت و قدرت برنامه ریزی، تحلیل، ارزیابی و شناخت نیازهای مشتری و نیز توانایی حل مساله در کنار آشنایی با نرم افزارهای مختلف، فارغ التحصیلان معماری را در زمینه های کاری دیگر به افرادی توانمند و موثر تبدیل می کند. معماران افرادی با شخصیت تی شکل هستند که در کنار عمقی که در دانش طراحی و ساخت و ساز به دست آورده اند در زمینه های دیگر نیز دانشی وسیع اما کم عمق دارند و به نسبت فارغ التحصیلان طراحی صنعتی چند بعدی تر هستند.
توانمندی معماران در مشاغل دیگر
اما معماران برای ورود به عرصه هایی که برای نیازهای شغل های جدید لازم است، باید همچنان آموزش های مکملی کسب کنند. حدود ۵ سال زمان لازم است تا یک فارغ التحصیل معماری بتواند در عرصه دیگری جایگاه ابتدایی مناسبی به دست آورد، جایگاهی که اگر وارد شغل سنتی معمار در دفتر مشاور می شد، می توانست با یک یا دو سال سابقه به آن رسید. به نظر می رسد شاید لازم باشد بخشی از دانشکده های معماری را به دانشکده دیزاین (به معنای عام آن) تبدیل کرد؛ به جایی که دانشجویان، مهارت تفکر طراحی و تفکر خلاق خود را نه برای خلق یک بنا بلکه برای خلق یک فضا (مثلا فضای مجازی) یا تجربه به کار گیرند.
این تغییر، علاوه بر اینکه باعث می شود علاقه مندان به حوزه های جدیدتر بتوانند در یک محیط آکادمیک و به صورت جمعی رشد کنند و زودتر وارد بازار کار گردند، سبب می شود که کسانی وارد دانشکده های معماری شوند که متعهد به خلق بنا هستند. در عین حال که اطمینان دارند بازار مناسبی هم برای خدمت آنان پس از فارغ التحصیلی وجود دارد. بنابراین شاید بهتر باشد که به جای اینکه یک معمار تربیت کنیم و بعد او را مجبور کنیم که به دلیل شرایط کاری وارد بازارهای دیگر شود، یک طراح تربیت کنیم، در صورتی که تمایل داشته باشد می تواند بر حوزه ساختمان متمرکز گردد.