مقیاس در سیمای شهر
برنارد لاسوس نظریه پرداز منظر از دو مقیاس ملموس و بصری در فضا سخن می گوید. ما در مقیاس ملموس که دامنه عملِ ما و اسباب و ابزار ما است حرکت می کنیم، ماشین را پارک می کنیم، از پله بالا می رویم و در را باز می کنیم… . در این مقیاس حرکت های ما تا اندازه زیادی تابع الزامات عملکردی، ارگونومیک و ایمنی است.
اما در مقیاس بصری، اشیاء در دسترس ما نیستند و اصطلاحا تنها بصری هستند و لذا در اینجا ملاحظات عملکردی وزن کمتری دارند و پای ملاحظات دیگری به میان می آید. استفاده از این دسته بندی دوگانه در موضوع نما می تواند راهگشا باشد.
طبیعی است که تنها بخش معینی از نمای یک ساختمان یا یک بدنه شهری، در حوزه مقیاس ملموس قرار می گیرد. ما در مقیاس بصری دلیل عملکردگرایانهای برای درگیر شدن با ملاحظات مربوط به اشیاء موجود نداریم. به همین دلیل، ضوابطی که الزامات یک بخش معین از نما را به تمام نما تعمیم می دهد، با نادیده گرفتن تفاوت، هزینه ساخت و نظارت را افزایش می دهد. به نظر می رسد یکی از علل عدم توفیق طرح های متعدد و متنوع سیمای شهری همین سیاست هزینه زا است.
از سوی دیگر اگر در مقیاس ملموس، عملکرد، ضوابط ارگونومیک و ایمنی نقش مهمی ایفا می کنند، در مقیاس بصری نیز معیاری برای توزین وجود دارد. در اینجا به نظر می رسد پای «منظر» بیشتر به میان کشیده می شود. چه بسا مقیاس بصری در یک واشدگاه، میدان شهری یا فضای جمعی، از مقیاس ملموس همان فضا اهمیت بیشتری داشته باشد.
بدنه های فاقد بازشو نماهای جانبی معمولا مثل به دلایل عملکردی مثل حفاظت از دیوار در مقابل شسته شدن ملات در اثر باران با پلاستر سیمان پوشانده می شوند. این اتفاق در واشدگاه ها بیشتر به دید می آید. در حالی که در این نقاط توجه به اقتضائات مقیاس بصری، کمتر از اقتضائات عملکردی نیست. بخشی از سیمای شهری که در دسترس نیست اما در تیر رس نگاه است، میتواند در بازه ای از رنگ کردن سیمان برای حل مشکل انفصال نمای اصلی و جانبی، تا تامین صفحه ای برای انتقال پیام های فرهنگی پیچیده تر نقش بپذیرد. معیار در اینجا، منظر است (تصویر 1).