پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

سیلاب ما را خواهد برد

چکیده: سیلاب 1401، بوضوح عدم توسعه یافتگی، ضعف های مدیریتی و عدم سرمایه گذاری های بر روی مسائل محیط زیستی را به رخ می کشد.

سیلاب، غافلگیری، خسارت

چه آسیب ها و ضعف هایی، ما و شهرهایمان را در برابر سیل ناتوان کرده است؟ چرا با وجود وقوع پی در پی سیل های سهمگین در شهرهای ایران، همچنان از گذشته درس نمی گیریم؟

در تابستان امسال جریان های بارشی همیشگی از سوی اقیانوس هند (موسوم به مانسون)، به شکل یک رخداد غیرمعمول اتفاق افتاد و منجر به سیل شد؛ نه تنها بخش های جنوبی ایران بلکه عرض های بالاتر نیز متاثر از این جریانات شدند. دلیل واضح است، تغییرات اقلیمی در سطح جهانی که دیگر کشورها را نیز بی نصیب نگذاشته اما در ایران شمار قربانیان و میزان خسارات مالی عددی چشمگیر است.

هرچند بر اثر تغییرات اقلیمی دوره های تناوب سیل های مخرب در ایران بسیار کاهش یافته اما وقوع چنین سیل هایی بی سابقه نیست. به همین جهت از عملکرد مدیریت بحران در سطح کلان و منطقه ای، نحوه امداد رسانی، اعلام آمار خسارات و صدور گزارش ها و بیانیه ها انتقادات بسیاری می شود. سیل 1401، بوضوح عدم توسعه یافتگی، ضعف های مدیریتی و عدم سرمایه گذاری های بر روی مسائل محیط زیستی را به رخ می کشد.

بر اساس برآوردهای اولیه بیش از 20 هزا میلیارد تومان خسارات به شبکه زیرساخت ها و بخش کشاورزی وارد شده است. علت حجم بالای آسیب ها بر اثر ضعف ها و خطاهای صورت گرفته را می توان در بخش های مختلف کالبدی، مدیریتی، اطلاع رسانی، واکنش به بحران و … بررسی کرد.

سیلاب ما را خواهد برد
تصویر 1: سیل و بدنبال آن رانش زمین در امامزاده داوود- شمال غرب تهران که تعداد زیادی کشته و مصدم به جا گذاشت و باعث تخریب بخش زیادی از منطقه شد. دوره تناوب سیل های مخرب در این منطقه حدود 30 سال است. پس از دو سیل 1333 و 1366، سیل 1401 از سهمگین ترین سیل ها بوده است. منبع عکس: خبرگزاری موج https://www.mojnews.com

مداخلات کالبدی شدید: امکان پیش بینی دقیق رژیم های بارشی بر مبنای اطلاعات هواشناسی وجود دارد اما زمانیکه وضعیت ژئومورفولوژی بر اثر کاهش پوشش گیاهی، فرسایش خاک و عدم لایروبی منابع آب، تغییر کند امکان پیش بینی شدت سیل و حجم خسارات پیچیده می شود.

ساخت و ساز در حریم رودخانه از مهمترین مولفه ای اثرگذار در عدم کنترل جریان های سیلابی است. برای هر رودخانه، سه نوع حریم دائمی (که همیشه آب در آن جریان دارد)، حریم دوره ای (پرآب شدن رود با دوره بازگشت حدود 5 سال) و حریم دورانی (پرآب شدن رود با دوره بازگشت حدود حدود 10-20 سال) تعریف می شود که نباید هیچ ساخت و سازی در این محدوده ها صورت گیرد.

این درحالیست که در بسیاری از مناطق (همچون منطقه امامزاده داوود تهران) سازه ها دقیقا بر روی حریم دائمی احداث شده و جریان های طبیعی رودخانه بوسیله کانال ها محدود شده است. لذا هر بارش نسبتا شدیدی می تواند باعث انباشت آب، سرریزشدن رودخانه ها و ایجاد سیلاب های سهمگین شود.

مسئله اعتمادسازی: علیرغم هشدارهای سازمان هواشناسی و تجربه سیل های مخرب سال های گذشته، نهادهایی چون وزارت کشور توجه چندانی به این هشدارها نکرده و حتی ابراز غافلگیری کرده اند. این معضل حاکی از عدم وجود اعتماد میان نهادها و اطلاعات منتشر شده از سوی آنهاست.

از طرفی دیگر بدلیل فقدان اعتماد میان مردم به حمرانی ها که از مهمترین سرمایه های اجتماعی یک جامعه شناخته می شود، مردم توجه چندانی به هشدارها نداشته و بصورت مستقیم در معرض آسیب های سیل قرار گرفتند. هرچند که نوع اخطارهای سازمان هواشناسی کاملا انفعالی، نامتناسب با عمق فاجعه و فاقد یک پیام صریح و شفاف برای مردم بوده است.

خلاء های سازمانی: تعیین دقیق مسئولیت برای سازمان ها در پیش و پس از وقوع یک فاجعه، تبدیل به یک معضل در مدیریت کلان کشور شده است. مدیریت بحران به عنوان نهاد اصلی برنامه ریزی و تصمیم گیری در رابطه با بلایای طبیعی تعریف شده، درحالیکه تصمیم گیری درباره موضوعاتی همچون مدیریت حریم رودخانه ها و تالاب ها، و حتی ساخت و سازها در محدوده این حریم به وزارت نیرو واگذار شده است.

بعبارتی وظیفه رسیدگی به سازمانی محول شده که نه دانش کافی در این رابطه با این موضوعات داشته، نه در حوزه های قانونی و نظارتی اختیارات و توانایی های لازم را دارد و نه عملا پیوند و ارتباط آن با سایر نهادهای مسئول بدرستی مشخص شده است.

فقدان اراده کافی برای اجرای برنامه ها: پس از سیل دروازه قرآن شیراز در سال 1398، گزارش ملی سیلاب تهیه شد. نقدهای بسیاری مانند مشخص بودن متولی در حوزه های قانونی، عدم هماهنگی و همکاری میان ارگان های مختلف، و عدم تعیین سازوکارهای نظارتی و کنترلی به این سند وارد است اما با وجود گذشت سه سال از انتشار این سند مفصل، همچنان اقدام موثری برای اجرا و پیاده سازی آن صورت نگرفته است.

نه آزادسازی مسیل های قدیمی و هدایت سیلاب به تالاب ها و رودها صورت گرفته، نه ساخت و سازهای عمرانی در حریم رودخانه ها کاهش یافته، نه تغییری در وضعیت پوشش گیاهی برای کندشدن جریان های سیلابی در مناطق سیل خیز مشاهده می شود، و نه حتی برنامه های آبخوانداری بطور جدی دنبال شده است. این درحالیست که بدلیل خشکسالی و فرسایش خاک، هرساله شدت آسیب های ناشی از سیل بیشتر خواهدشد.

حتی با وجود چنین گزارش هایی همچنان شناسایی عوامل آسیب زا و حتی تهیه نقشه های پهنه بندی مخاطرات با ضعف شدیدی روبروست و خلاء های جدی در دقت داده ها و پایش منطقه ای وجود دارد.

تجربه سیل در سال های قبل، ایجاد یک شبکه هشدار سیل در سطح ملی را الزام آور می کند درحالیکه تخصیص بودجه به سازمان های مربوطه همچون سازمان هواشناسی برای چنین برنامه هایی بسیار ناچیز نیست. نگاه بالا به پایین در حوزه محیط زیست و تکرار مسئله سیل نشان دهنده آنست که همچنان عزمی جدی برای برنامه های پیشگیرانه وجود ندارد و اقدامات در هنگام وقوع بلایا صرفا بصورت واکنشی است.

عدم آینده نگری و درک خطر: ایجاد پروژه های زودبازده و مخرب محیط زیست یکی از آفات اصلی در مدیریت کلان کشور است. حجم و نوع این پروژه ها در سال های اخیر بگونه ای بوده که برای بازگشت به وضعیت پیشین، حداقل به چندین برابر زمان و سرمایه نیاز داریم.

در چنین بستر آسیب پذیری که سیل هم خساراتی دیگری به جامعه و محیط تحمیل می کند، بازسازی و احیای مناطق سیل زده امری بسیار بسیار دشوار خواهدبود. حال انکه مطرح کردن موضوع تبدیل تهدید به فرصت برای ذخیره آب سیلاب ها با توجه به وضعیت فرسایش خاک و تغییرات شدید در بستر مسیل ها، یک ایده آرمانی بنظر می رسد.

چراکه حجم برداشت از آبخوان ها و دست اندازی به منابع آب، بقدری بالاست که که برای احیای این منابع از طریق سیلاب حداقل باید 30-50 سال صبر کرد.

بحران مدیریت در مدیریت بحران: درحالیکه امروز مهمترین مسئله پرداختن به وضعیت سیل زدگان و مدیریت بحران شهرهاست، تمرکز نیرو و اقدامات برای مسائل جانبی صورت می گیرد.

عدم الویت بندی در اقدامات امدادی، محول شدن مسئولیت از یک نهاد به نهاد دیگر، انجام اقدامات نمایشی به جای بسیج نیروهای متخصص، کافی نبودن تکنولوژی ها و ابزار و تجهیزات کارآمد برای امدادرسانی، و همچنین کمبود نیروی متخصص و آموزش دیده، بیانگر عدم آمادگی مدیریت برای مواجه با چنین فجایعی است.

با وجو وقوع سیل های مکرر در بخش های مختلف ایران همچنان یکپارچگی میان اقدامات ارگان ها وجود ندارد و بار اصلی مسئولیت متوجه نیروهای مردمی است.

 

به هر روی با توجه به تغییرات اقلیمی در جهانی، مسئله سیل موضوعی جدایی ناپذیر از محیط زیست ایران است و هرسال دستکم باید منتظر یک سیل ویرانگر در کشور بود. در چنین شرایطی منطقی ترین تصمیم، روی آوردن به اقدامات پیشگیرانه و توجه جدی به مدیریت ریسک به جای مدیریت بحران است.

انطباق جامعه با خطر سیل و انتظار واکنش و رفتار متناسب با خطر از سوی مردم، تنها زمانی حاصل خواهدشد که مشکلات ناشی از تغییرات اقلیمی در سطح کلان مدیریت کشور به رسمیت شناخته شده و طرح ها و نقشه راه مبتنی بر اصول توسعه پایدار تدوین شود.

در ذیل تدوین برنامه های جامع، مدیریت و پایش نیز باید بصورت منطقه ای و مکان محور صورت گیرد. این مقوله در وهله اول نیازمند درس پذیری از تجربیات سیل های قبلی و بعد نیازمند اراده جدی در سیستم های حکمرانی برای اجرای طرح ها و برنامه ها، ایجاد بسترهای مشارکتی سطح بندی شده درکنار آموزش همگانی است.

هر برنامه ای بدون درنظرگیری مولفه های اقلیمی و زیست محیطی محکوم به شکست است و بلندمدت کشور را متحمل هزینه های بسیار زیادی می کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *