(با نقدی بر اصطلاح باغ تهرانی در نوشته علی اعطا، عضو شورای پنجم شهر تهران در مصاحبه ای در روزنامه پیام ما)
باغ ایرانی، الگوی فرهنگی
باغ ایرانی با الگوهای ساختاری و فرهنگی خود در گستره ای از تاریخ شکل گرفته است و مرزهای جغرافیایی را پیموده و در دل و جان تاریخ مردمان جا باز کرده است. مجموعه ای خاص از ویژگی های اقلیمی، سرزمینی، که ساختار و هندسه خود را در طول تاریخ حفظ و نسل به نسل منتقل نموده است. حال این سوال مطرح است که با توجه به گستره مکانی و زمانی احداث باغ، می توان دسته بندی باغ ها را تنها با مولفه های مکانی آنها انجام داد؟ و اساسا باغ ایرانی تاکید بر مکان احداث دارد؟ بر این اساس آیا می توان در دسته بندی باغ ها از اطلاق باغ تهرانی، باغ شیرازی، باغ اصفهانی و غیره استفاده نمود؟
ابتدا باید دانست زمانی که از ایران صحبت می شود و موضوعی همچون باغ به آن نسبت داده می شود منظور چیست؟ بر این اساس به نظر می رسد ایرانی بودن را فراتر از مرزهای جغرافیایی موجود و حتی پیشین خود می دانیم. در واقع ایران بستری فرهنگی است که فراتر از مرزهای جغرافیایی خود تاثیرگذار بوده است.
فرهنگی قابل تامل که در طول تاریخ، در تلاقی با سایر فرهنگ های همسایه قرار می گیرد و مرزهای جغرافیایی را از میان بر می دارد. از این روست که ایران بیش از آنکه مشخص کننده یک محدوده جغرافیایی باشد، در بستری از تعاملات فرهنگی شکل گرفته است. از سوی دیگر ایران محدود به قومیت خاصی نیست. ایران ترکیبی است از قومیت ها که در بستر مکانی در کنار هم گردآمده اند. با این اوصاف زمانی که از ایران یاد می کنیم، از مفهومی سیال از مجموعه ای از فرهنگ ها و مکان ها صحبت می کنیم که تاریخ را زیسته و امروز به ما رسیده است.
با این تعریف زمانی که از باغ ایرانی صحبت می شود، منظور باغی است که در اندیشه ایرانی و ایرانیان دارای اعتبار است. فارغ از مرزهای سرزمینی و با الگوهایی پذیرفته شده! تهرنگ باغ ایرانی می تواند در هند، تاج محل را شکل بدهد و یا در الحمرا ساختاری شگرف را نقش بزند. از این رو اعتبار باغ ایرانی تنها به جغرافیای آن نیست و هندسه منبعث از فرهنگ آن را می توان در سرتا سر ایران فرهنگی دید و شناخت. الگوهایی تعریف شده و قابل شناسایی.
از سوی دیگر شهرها به عنوان زیر مجموعه هایی دارای مرز جغرافیایی، نمی توانند گویای جامعیت و گستره فرهنگی باشند. آنها با وجود مکانیابی متفاوت، با سرزمین های پیرامون خود در ارتباط هستند و در بستری فرهنگی گرد هم آمده اند. شهرها که در برهه هایی از زمان و به اقتضای شرایط، موقعیت های مکانی خاص را شکل داده اند، در طول تاریخ و تحت تاثیر فرهنگ و اقلیم، محل ظهور و بروز ساختارهای معماری و شهرسازی بوده اند که باغ ها نیز از این امر مستثنی نیستند.
با این حال کمتر بدون تاثیرات اقلیمی، اجتماعی، در شکل گیری یک سبک متفاوت معماری یا باغسازی مؤثر بوده اند. از این روست که سبک معماری و باغسازی را کمتر با نام شهرها می شناسیم و اصطلاحاتی همچون باغسازی شیرازی یا باغسازی تهرانی را نشنیده ایم.
با این اوصاف باید گفت باغ در گستره فرهنگی ایران نقش آفرین بوده است و تهرنگ و الگویی مشخص را در ذهن مخاطب خود شکل می دهد و تحت تاثیر اقلیم و جغرافیا تغییراتی در جزییات در خود مشاهده می کند و در طول زمان و بر اثر مؤلفه های تاریخی، قدرت و ضعف می یابد.
از این رو می توان به این نکته توجه داشت که در یک برهه زمانی، در یک منطقه جغرافیایی خاص چه تحولاتی در فرآیند باغسازی ایرانی اتفاق افتاده است؛ که لزوما تولید کننده یک سبک خاص باغ سازی نیستند. به این ترتیب می توان تحولات باغسازی ایرانی را در شهر تهران و در بازه زمانی مشخصی مانند دوره قاجار مورد بررسی قرار داد ولی الزاما اطلاق باغسازی تهرانی بر آن نمی تواند عبارت درستی باشد.
هر چند تغییر در اسلوب و ساختار شکنی در طرح و اندیشه فضای سبز که فارغ از بستر فرهنگی، جغرافیایی در دوران مدرن رخ داد و باعث پیدایش گونه های متفاوت منظر دوران معاصر شد، ماجرایی متفاوت را رقم زد و به نوعی مرزهای جغرافیایی و حتی فرهنگی را پیمود و معجونی چند فرهنگی را در سرزمین های متفاوت به وجود اورد.