در فضاهای عمومی شهری، عرصه بنای معماری به مثابه فضای شهری مهم تر است یا نمای معماری به مثابه کالبد؟
“خانه یی نو ساخت روزی نو مُرید / پیر آمد خانه او را بدید
گفت شیخ آن نو مرید خویش را / امتحان کرد آن نکو اندیش را
روزن از بهر چه کردی ای رفیق؟ / گفت : تا نور اندر آید زین طریق
گفت آن فرع است، این باید نیاز / تا از این ره بشنوی بانگ نماز …”
در شهرهای سنتی ایران، برای ساخت یک بنا، معمولا معمار یا استاد کار با کارفرما به طور مستقیم در ارتباط بود و با توجه به نیازهای اقلیمی و معماری، طراحی و اجرای بنای مورد نظر در زمین و بستر مربوطه انجام می شد. مصالح معمولا از آجر، سنگ، چوب و کاهگل تشکیل می شد و عرصه بیرونی بنای ساخته شده، با توجه به شرایط زمینه، به نفع فضای عمومی محلی یا شهری شکل می گرفت. به عنوان مثال سایه اندازی گذر، پیرنشین عرصه ورودی، گشادگی فضای مرکز محله و… (تصویر 1)
با ورود اتومبیل به شهرها و ارجحیت زندگی سواره به پیاده، نقش فضای عمومیِ مردمی در عرصه بناهای معماری به نفع اتومبیل کمرنگ شد. نیاز به تعریض خیابان و کاشت درخت به منظور سایه اندازی و انتقال جریان آبهای سطحی و… عرصه فضای عمومی شهری در خدمت زندگی پیاده را در اختیار زندگی سواره قرار داد و خیابان دیگر گذری در خدمت محله و فضای عمومی شهری پیاده نبود.
رفته رفته آیین نامه هایی مرتبط با ضوابط طراحی نما به عنوان حق عمومی مردم و جلوگیری از آشفتگی در بدنه خیابان، نظیر آیین نامه پیش آمدگی معابر (1318) شکل گرفت. طرح های تفصیلی ادامه راه آیین نامه ها و در حال تحمیل ضوابط طراحی استاندارد شده، ناخودآگاه و خودرو، فضاهای عمومی شهری به عنوان فضایی منتج از عرصه کالبدی را شکل دادند. (تصویر 2)
در سال 1393 کمیته های نما با هدف دوری از شلختگی نمای ساختمان های شهر و پیروی از یک خط سیر اصولی شکل گرفت. هر کمیته پنج عضو صاحب رای شامل «معاون معماری و شهرسازی منطقه» به عنوان رئیس، «یک استاد معمار»، «یک استاد شهرسازی»، یک عضو «جامعه مهندسین مشاور» به عنوان فردی که بر قوانین و اجرا مسلط است، و یک نماینده از اداره کل راه و ساختمان دارد و یک عضو ناظر در کمیته های مناطق، نماینده کمیسیون شهرسازی و معماری شورای اسلامی شهر تهران است.
در اسفندماه 1399 دستورالعمل نحوه تشکیل و مدیریت کمیته های ساماندهی منظر شهری، پیروی مصوبه شورایعالی شهرسازی و معماری ایران در خصوص ضوابط و مقررات ارتقاء کیفی سیما و منظر شهری به شهرداری ها ابلاغ شد. در ماده دوم این دستورالعمل، حفظ و تقویت هویت بومی و ملی در نماهای ساختمانی و منظر شهری، کنترل نمای ساختمان های در حال احداث، جلوگیری از اغتشاشات بصری، مدیریت هماهنگی در حوزه نمای ساختمانی در راستای نظم دهی به منظر شهر!!! از جمله اهداف این دستورالعمل عنوان شده است.
در ماده سوم سازوکار تشکیل کمیته های منظر شهری! و وظایف آن ها، اعضای علمی کمیته شامل «یک نفر کارشناس ارشد یا دکتری شهرسازی (ترجیحا مدرس دانشگاه) و یک نفر کارشناس ارشد یا دکتری معماری (ترجیحا مدرس دانشگاه)» عنوان شده است.
با این اوصاف کمیته طراحی نما با کمیته ساماندهی منظرشهری چه تفاوتی دارد؟ آیا از عرصه هر بنای معماری اعم از کم اهمیت یا شاخص در راستای بهبود فضاهای شهری و ارتقا منظرشهری استفاده شده است؟ آیا اهداف این دو کمیته تفاوتی دارد؟ آیا ساماندهی منظرشهری مشروط به ساماندهی نماست؟ شاید اگر تعریف درستی از منظر شهری در دستور کار قرار می گرفت، دستورالعمل های تکراری با عناوین مختلف، توجه به حق عمومی مردم نسبت به شهر و فضاهای عمومی شهری را از انحصار کالبد و نما خارج می نمود و عرصه بنای معماری به عنوان فضای عمومی شهری در راستای ارتقا منظر شهری مورد استفاده قرار می گرفت.
ضعف در تعاریف، منجر به ضعف در دستورالعمل ها شده و انحصاری کردن مدیریت شهری در قالب کالبد، نه تنها بحران در فضاهای عمومی شهری را بهبود نمی بخشد، بلکه هزینه زیاد مادی و معنوی را بار خاطر مردم و شهرداری ها می کند. شایسته سالاری در حوزه مدیریت شهری و توجه به تخصصی شدن علوم، یکی از راه های پیوند میان حرفه و دانش و تحقق اهداف شهرداری هاست.
معماری منظر به مثابه هنر و دانشی است که توجه خود را به «طراحی فضاهای بیرونی توده های ساختمانی» معطوف می دارد و سالانه در بخش تحصیلات تکمیلی دانشگاه های سطح 1 کشور حدود 100 معمار منظر فارغ التحصیل می شوند. انحصاری کردن مدیریت شهری به تخصص هایی نظیر معماری به نفع توده و شهرسازی به نفع مقیاس های کلان و عدم شناخت کافی مدیران و مشاوران نسبت به رشته های تخصصی نظیر معماری منظر، سطح کیفی دستورالعمل ها و ضوابط طراحی در حوزه شهر را از وجوه تخصصی شکل گیری فضای شهری به نفع فضا و نه نما دور می کند.