بسیاری از منابع فارسی گزارش می دهند که پس از حمله فریدون به کاخ ضحاک و آزاد کردن دو دختر/خواهر جمشید از کاخ و کشتن یا بند کردن ضحاک به دست فریدون جشنی برگزار می شود که مهرگان خوانند.
برای نمونه در تاریخ طبری چنین آمده است: “فریدون سر بیوراسب (ضحاک) را با گرز سرخمیده ای بکوفت، پس او را به کوه دماوند برد و دست و بازویش را محکم ببست و به چاه افکند و فرمان داد که روز مهرماه مهروز را عید بگیرند. و این همان جشن مهرگان است”.
این روایت در آثار الباقیه این گونه آمده است: ” روز بیست و یکم رام، روزی است که مهرگان بزرگ باشد و سبب آین عید آن است که فریدون به ضحاک ظفر یافت و او را به قید اسارت درآورد و چون ضحاک را به پیش فریدون آوردند، ضحاک گفت که مرا به خون جدت مکش و فریدون از راه انکار این قول گفت آیا طمع کرده ای که با جم در قصاص هم سر و قرین باشی؟ من تو را به خون گاو نری که در خانه ی جدم بود می کشم. سپس فرمود تا او را دربند کردند و در کوه دماوند حبس کردند و مردم از شر او راحت شدند و این روز را عید دانستند و فریدون مردم را امر کرد کشتی به کمر بندند و زمزمه کنند …”
این دو روایت یکی تنها به دربند کردن ضحاک اشاره می کنند و در دیگری اشاره ای ضمنی به کشتن ضحاک می شود اما سرانجام تنها در بند می شود.
اما طبقات ناصری از کشته شدن ضحاک سخن می گوید: ” افریدون ملک ضحاک بگرفت، و جد افریدون پسر جم بود… افریدون تاج بر سر نهاد و ضحاک تازی را بکشت . آن روز که افریدون به تخت نشست، اول روز از مهرماه بود ، آن را مهرگان نام کردند”.
برای نمونه در تاریخ طبری چنین آمده است: “فریدون سر بیوراسب (ضحاک) را با گرز سرخمیده ای بکوفت، پس او را به کوه دماوند برد و دست و بازویش را محکم ببست و به چاه افکند و فرمان داد که روز مهرماه مهروز را عید بگیرند. و این همان جشن مهرگان است”.
این روایت در آثار الباقیه این گونه آمده است: ” روز بیست و یکم رام، روزی است که مهرگان بزرگ باشد و سبب آین عید آن است که فریدون به ضحاک ظفر یافت و او را به قید اسارت درآورد و چون ضحاک را به پیش فریدون آوردند، ضحاک گفت که مرا به خون جدت مکش و فریدون از راه انکار این قول گفت آیا طمع کرده ای که با جم در قصاص هم سر و قرین باشی؟ من تو را به خون گاو نری که در خانه ی جدم بود می کشم. سپس فرمود تا او را دربند کردند و در کوه دماوند حبس کردند و مردم از شر او راحت شدند و این روز را عید دانستند و فریدون مردم را امر کرد کشتی به کمر بندند و زمزمه کنند …”
این دو روایت یکی تنها به دربند کردن ضحاک اشاره می کنند و در دیگری اشاره ای ضمنی به کشتن ضحاک می شود اما سرانجام تنها در بند می شود.
اما طبقات ناصری از کشته شدن ضحاک سخن می گوید: ” افریدون ملک ضحاک بگرفت، و جد افریدون پسر جم بود… افریدون تاج بر سر نهاد و ضحاک تازی را بکشت . آن روز که افریدون به تخت نشست، اول روز از مهرماه بود ، آن را مهرگان نام کردند”.
در شاهنامه نیز پس از ورود فریدون به کاخ ضحاک و آزاد ساختن دو خواهر جمشید، ضحاک را می گیرد و در دماوند در بند می کند. شاهنامه از جشن مهرگان پس از این حادثه سخنی نمی راند. اما اکثر روایت های منابع اسلامی پس از ذکر ترتیبی که در رویدادهای فوق یاد شد، مسئله ی جشن مهرگان را ذکر می کنند. این اسطوره را دومزیل و ویدن گرن (Widegren) با اسطوره جشن سال نو مرتبط می دانند.
در تحلیل این روایت ویدن گرن اسطوره های سال نو را شامل همه ی اسطوره هایی می داند که در آن ایزدی می میرد و دوباره زنده می شود و این در همخوانی با چرخش سال صورت می گیرد. “در هسته ی جشن سالیانه نبرد خدای برتر با نیروهای بد هستی ، رنج، مرگ و خیزش او، پیروزی، شاه شدنش در نزد دیگر ایزدان و سرانجام ازدواج مقدس و خلق جهان قرار دارد. پس جشن سال نو به عنوان نمایشی دراماتیک و آیینی با رفتاری متمایز و آشکار جشن گرفته می شد. یکی ازاین جشن ها، جشن سال نوی میان رودان است که لایه های آیینی آن در کل مشرق زمین نوعی بنیاد و الگو برای همه ی جشن های سال نو ارائه می دهد. اما همراه با هوک (Hook) دو خط اصلی در این جشن قابل تفکیک است که با ویژگی ایزد برتر به صورت خدای باروری مرتبط است. در یکی از این خط های رفتاری نبرد این ایزد، رنج و مرگش و در خط دیگر خیزش، پیروزی ازدواج مقدس او دیده می شود”. ویدن گرن در این رابطه توضیح می دهد که این دو خط به دو روش مختلف رفتاری نشان داده می شود. یکی نبرد ایزد با بی نظمی و نیروهای بدی که موجد آنند. در این روش ایزد پیروز نمی شود بلکه زندانی در جهان زیرزمینی و مرگ است و از این رو به صورت خود مرگ نموده می شود (چون تموز). حال و هوا در خط دوم رفتاری کاملا متفاوت است. خیزش ایزد، پیروزی او تاجگذاریش و ازدواج مقدس او نشان از بازگشت او به جهان مردگان پس از نابودی بی نظمی است که در مراحل مختلف یاد شده نمایش داده می شود. او پس از اشاره به جشن سال نو که در بابل میان تیامت و مردوک نمودار می شود و شاهد تازه ای که در متن رس شمرا در اسراییل از آن سخن می رود و بسیار کهن است، به جشن سال نو نزد هند و اروپاییان به ویژه استمرار آن نزد ایرانیان اشاره می کند. همچنین در هند نبرد ایندرا با اژدها را الگویی آیینی-اسطوره ای در رابطه با جشن سالیانه می داند که در مرکز آن کشتن اژدها قرار داشت. پیشینه ی این جشن با این مسئله مربوط است که اژدهایی در دژی یا قلعه ای سرور جهان شده است و مانع آب و خشکسالی شده است. ایزد یا قهرمانی او را می کشد و یا در کوه در بند می کند، آب و زنان ربوده شده توسط او را آزاد کرده و با آنها ازدواج می کند. ویدن گرن از این اسطوره نتیجه گیری زیر را ارائه می دهد:
جریان های غیر شخصی جریان های شخصی
الف. خشکی الف. سروری اژدها
ب. غلبه بر دژ ب. پیروز شدن بر اژدها
پ. آزاد کردن آبها پ. آزاد کردن زنان
ج. ریزش باران ج. ازدواج مقدس
همین اسطوره در ایران همچنان ادامه یافته است. میترای ایرانی هم اژدهاکش است و طبیعی است که در ایین های رمزی میترای اژدها نقش مهمی ایفاء کند. همچنین فریدون و گرشاسب اژدها کشند و در روایت های بعدی کم کم هر سروری این نقش را ایفاء می کند و به نوعی تبدیل به ایدئولوژی سلطنت شده است. البته ویدن گرن توضیح می دهد که دین زرتشتی متاخر کوشیده است جشن سالیانه ی فلکوریک ایرانی را از بین ببرد و تنها برخی بن مایه هایی که خود آنها روایت می کنند و یا صرفا جنبه ی طبیعی آن را نگاه دارد. برخی را در منابع حفظ کرده و برخی را در آیین ها.
دومزیل هم در پژوهش خود کوشیده است حضور اژدها در هسته جشن سالیانه ایرانی به عنوان عنصر اصلی باورهای اسطوره ای اقوام هند و اروپایی توضیح دهد.
این اسطوره خود را در جشن مهرگان که با خاستگاه اقوام هند و اروپایی، یعنی مناطق سردسیر استپ های جنوب روسیه، پیوند دارد ، نگاه داشته است. درواقع همه ی عناصری که ویدن گرن طبقه بندی کرده است ، یعنی حمله به دژ و آزاد ساختن زنان و پیروزی بر اژدها/نابودی اوکه همه به جشن مهرگان منجر می شود، به وضوح حفظ شده اند. با توجه به توضیحاتی که آورده شد، پیوند جشن مهرگان با اژدها کشی در اسطوره های ایرانی روشن می شود. اما جشن سالیانه نوروز اسطوره ی اژدها کشی را در ظاهر حفظ نکرده است و تنها در آیین های مرتبط با نوروز برخی از این جنبه ها حفظ شده اند که در این مقاله فرصت پرداختن به آنها نیست.
در تحلیل این روایت ویدن گرن اسطوره های سال نو را شامل همه ی اسطوره هایی می داند که در آن ایزدی می میرد و دوباره زنده می شود و این در همخوانی با چرخش سال صورت می گیرد. “در هسته ی جشن سالیانه نبرد خدای برتر با نیروهای بد هستی ، رنج، مرگ و خیزش او، پیروزی، شاه شدنش در نزد دیگر ایزدان و سرانجام ازدواج مقدس و خلق جهان قرار دارد. پس جشن سال نو به عنوان نمایشی دراماتیک و آیینی با رفتاری متمایز و آشکار جشن گرفته می شد. یکی ازاین جشن ها، جشن سال نوی میان رودان است که لایه های آیینی آن در کل مشرق زمین نوعی بنیاد و الگو برای همه ی جشن های سال نو ارائه می دهد. اما همراه با هوک (Hook) دو خط اصلی در این جشن قابل تفکیک است که با ویژگی ایزد برتر به صورت خدای باروری مرتبط است. در یکی از این خط های رفتاری نبرد این ایزد، رنج و مرگش و در خط دیگر خیزش، پیروزی ازدواج مقدس او دیده می شود”. ویدن گرن در این رابطه توضیح می دهد که این دو خط به دو روش مختلف رفتاری نشان داده می شود. یکی نبرد ایزد با بی نظمی و نیروهای بدی که موجد آنند. در این روش ایزد پیروز نمی شود بلکه زندانی در جهان زیرزمینی و مرگ است و از این رو به صورت خود مرگ نموده می شود (چون تموز). حال و هوا در خط دوم رفتاری کاملا متفاوت است. خیزش ایزد، پیروزی او تاجگذاریش و ازدواج مقدس او نشان از بازگشت او به جهان مردگان پس از نابودی بی نظمی است که در مراحل مختلف یاد شده نمایش داده می شود. او پس از اشاره به جشن سال نو که در بابل میان تیامت و مردوک نمودار می شود و شاهد تازه ای که در متن رس شمرا در اسراییل از آن سخن می رود و بسیار کهن است، به جشن سال نو نزد هند و اروپاییان به ویژه استمرار آن نزد ایرانیان اشاره می کند. همچنین در هند نبرد ایندرا با اژدها را الگویی آیینی-اسطوره ای در رابطه با جشن سالیانه می داند که در مرکز آن کشتن اژدها قرار داشت. پیشینه ی این جشن با این مسئله مربوط است که اژدهایی در دژی یا قلعه ای سرور جهان شده است و مانع آب و خشکسالی شده است. ایزد یا قهرمانی او را می کشد و یا در کوه در بند می کند، آب و زنان ربوده شده توسط او را آزاد کرده و با آنها ازدواج می کند. ویدن گرن از این اسطوره نتیجه گیری زیر را ارائه می دهد:
جریان های غیر شخصی جریان های شخصی
الف. خشکی الف. سروری اژدها
ب. غلبه بر دژ ب. پیروز شدن بر اژدها
پ. آزاد کردن آبها پ. آزاد کردن زنان
ج. ریزش باران ج. ازدواج مقدس
همین اسطوره در ایران همچنان ادامه یافته است. میترای ایرانی هم اژدهاکش است و طبیعی است که در ایین های رمزی میترای اژدها نقش مهمی ایفاء کند. همچنین فریدون و گرشاسب اژدها کشند و در روایت های بعدی کم کم هر سروری این نقش را ایفاء می کند و به نوعی تبدیل به ایدئولوژی سلطنت شده است. البته ویدن گرن توضیح می دهد که دین زرتشتی متاخر کوشیده است جشن سالیانه ی فلکوریک ایرانی را از بین ببرد و تنها برخی بن مایه هایی که خود آنها روایت می کنند و یا صرفا جنبه ی طبیعی آن را نگاه دارد. برخی را در منابع حفظ کرده و برخی را در آیین ها.
دومزیل هم در پژوهش خود کوشیده است حضور اژدها در هسته جشن سالیانه ایرانی به عنوان عنصر اصلی باورهای اسطوره ای اقوام هند و اروپایی توضیح دهد.
این اسطوره خود را در جشن مهرگان که با خاستگاه اقوام هند و اروپایی، یعنی مناطق سردسیر استپ های جنوب روسیه، پیوند دارد ، نگاه داشته است. درواقع همه ی عناصری که ویدن گرن طبقه بندی کرده است ، یعنی حمله به دژ و آزاد ساختن زنان و پیروزی بر اژدها/نابودی اوکه همه به جشن مهرگان منجر می شود، به وضوح حفظ شده اند. با توجه به توضیحاتی که آورده شد، پیوند جشن مهرگان با اژدها کشی در اسطوره های ایرانی روشن می شود. اما جشن سالیانه نوروز اسطوره ی اژدها کشی را در ظاهر حفظ نکرده است و تنها در آیین های مرتبط با نوروز برخی از این جنبه ها حفظ شده اند که در این مقاله فرصت پرداختن به آنها نیست.