تاریخ به ما میگوید اولین مواجهۀ ایران با دستاوردهای جامعۀ متحولشدۀ غرب شکست تحقیرآمیز ارتش سیهزار نفری صفویان از گلولههای توپ ۴۵۰ نفر، مهاجم پرتغالی بوده است. جامعۀ ایران از آن دوران به بعد که سیادت غربیها را میدید، فرض داشتن کالاها و اجناس غربی برایش به تجدد و توسعه مشتبه شد و نتوانست درک نماید که توسعه در غرب به دلیل توسعه و تحول در جامعۀ آنان اتفاق افتاده است.
بنابراین توسعهطلبی و تجدد در کشور ما به تقلیدهای شکلی و مصرف کالاهای تجملی و مصرفی غرب ترجمه شد. این نوع نگرش در کنار فساد داخلی، سنت واگذاری هر چه بیشتر سرمایههای کشور برای داشتن کالاهای غیرضروری و احداث طرحهای دهان پرکن را شدت بخشید و نهادینه کرد.
لذا میل به توسعه در کشور ما نه به دلیل تحولات اجتماعی ایجاد شد و نه با رویکرد ایجاد تحول اجتماعی پیگیری شد. فهم توسعه در کشور ما در زیر یوغ استعمارگران و همراه با احساس حقارت نسبت به آنها شکل گرفت. احساس حقارتی که به فرصت تبدیل نشد و بیتوجهی هرچهبیشتر به ویژگیهای اجتماعی ایران و سعی در انکار یا تحقیر آن را به دنبال آورد.
مثلاً پادشاهان قاجار که در مواجهه با مردم جامعه خود از کلۀ آنان مناره میساختند و چشمهایشان را از حدقه درمیآوردند، به تقلید غربیها اداراتی ساختند و هر کدام را به شاهزادهای عیاش و لاابالی از قبیلۀ خود دادند تا کشور را به این وسیله پیشرفت دهند. مشخص است که چنین اداراتی به جای کارکرد قانونگرا و ضابطهمند، براساس ساختار روابط قبیلهای کار میکردند و نهادهای اجتماعی را نه تنها تقویت نمیکردند که با آنها ستیز بسیار جدی داشتند. در ادامه نیز مقابله و بیتوجهی دولتهای ایران به کارکرد جامعۀ خود، با پیدایش درآمد نفت سرعت و شدت بیشتری گرفت.
کشف حجاب، احداث خیابانهای عریض در بافت تاریخی شهرها، و تعرض به طبیعت کشور، همه اقداماتی هستتد که با رویکرد بیتوجهی به ویژگیهای جامعۀ ایران صورت پذیرفتهاند و اقدامات خشونتآمیزی را در مواجهه با آنان رقم زدهاند.
به این ترنیب اغلب طرحهای توسعه در کشور ما ناشی از تحولات و ساختار جامعۀ ایران نبود و در جهت ایجاد تحول در آن ساختار نیز ایجاد نمیشد. هدف غایی آنها ایجاد نمایشی بود که درآمد ناشی از خامفروشی نفت را ببلعد و به جیب عدهای سرازیر کند. این فرآیند و سود سرشاری که در آن نهفته است باعث بروز خشنترین برخوردها با جامعه و طبیعت ایران شده است. مکانیابی غلط صنایع آب بر در کویر و ایجاد پدیدههای فرونشست زمین و تعرض به بستر رودها و کوهها، همگی مثالهایی از ستیز و خشونت طرحهای توسعهای علیه طبیعت و ساختار کشور هستند.
با این پیشینۀ تاریخی طرح توسعه دانشگاه تهران طرحی است که فی نفسه همۀ ویژگیهای تحقیر تاریخی در مقابل تمدن غرب، خشونت اجتماعی، قبیلهگرایی و خودکامگی را در خود دارد.
طرح توسعه دانشگاه تهران در بدو تولد خود به انجام هیچگونه مطالعات بنیادی توسعه مقید نبوده و برداشت ذهنی گردانندگان آن از توسعه، یک برداشت شکلی و مبتنی بر احداث بنا بوده است. توسعه در این طرح، مجموعه ساختمانهایی است که وجود ندارد و شرط توسعهیافتگی، ایجاد آن ساختمانها است. پیشزمینۀ این امر نیز حذف بافت ارگانیک تاریخی موجود است که به عنوان مانع توسعه قلمداد میشوند. این روند را مقایسه کنید با برنامۀ کشف حجاب که تحولات عقلی و فکری جامعۀ غرب را به برداشتن روسری ترجمه نمود.
از طرف دیگر این طرح از هر گونه طی طریق در فرآیند قانونی و سلسلهمراتب مراجع مافوق خود از قبیل وزارت علوم، نقشۀ راه آموزش عالی کشور و مجلس امتناع میورزید و در حلقۀ روابط قبیلگی نوین چند کارمند دانشگاه تهران شکل میگیرد، حلقه محدودی که با خودسری و خودکامگی، شهر و دانشگاه تهران را مجبور به پرداخت هزینههای بسیار بالا و جبران خسارات شدید ناشی از طرحشان کردهاند و سرمایههای مادی و معنوی بسیار بزرگی را در بستر اقدامات خود، درگیر و دفن میکند.
ویژگی تاریخی دیگر طرح توسعه دانشگاه تهران نوع مواجهۀ آن با جامعه و شهر تهران است. تخریب مرکز اجتماعی و سیاسی انکار حقوق مردم، عدم درک ارزشهای تاریخی و اجتماعی فضاهای شهری، مشخصۀ اصلی طرح توسعه دانشگاه تهران در این زمینه است. رویکردی که تبلور آن اقدامات متجاوزانه، ظالمانه و بسیار خشن با حقوق مردم شهر است به نحوی که این طرح ، مرکز فعال شهر تهران را به فضایی متروک با بحران های اجتماعی و اقتصادی تحمیلشده به ساکنان آن که بقایای جمعیت کوچانده و محصور در فریز دانشگاه هستند، بدل کرده است..
بنابراین این طرح با همان احساس تحقیر ناشی از مشاهدۀ دستاوردهای تمدن غرب و با درک ناقص و شکلی از آن به تخریب کالبد زیست جامعه و کارکردهای آن دست میزند و ناشی از وجود روابط قبیلگی در دنیای مدرن مسئولان دانشگاه تهران است.