در رویکرد سیستمی، شهر همچون یک پردازندۀ بزرگ، خود از خردهسیستمهایی تشکیل شده است که کوچکتر و سادهتر هستند. خیابان از جمله این سیستمهاست که نقش مهمی را در شبکه راههای شهری بر عهده دارد. اجزای تشکیلدهندۀ خیابان همان عناصر سیستمی خیابان هستند که در دو گروه مؤلفههای کالبدی و مؤلفههای عملکردی ـ تاریخی طبقهبندی میشوند و چگونگی رابطۀ این اجزاء با هم نظم خیابان را تولید میکند. لذا این نظم رابطهای چند سویه است که تنها در همگونی شکلی (خواه حوزه معماری ـ شهری، خواه اجتماعی، خواه فرهنگی و …) خلاصه نمیشود؛ ابعاد معنایی در ترکیب با اشکال، نظمی پیچیدهتر را رقم میزنند که کشف آن به قرائت پویاییهای جامعه منجر میشود. وحدت و تکثر فرم و نقش اجزا، طیفی دو سویه از نظم را برای خیابان پدید میآورد که از یک سو ثابت و از سوی دیگر رشد یابنده است.
ترکیبهای متنوع از نظم، منظرهای متفاوت از خیابان را رقم زده و تصویری دیگر از شهر را به نمایش میکشد. نظم در خیابان پدیدهای محصول منظر خیابان است که با در بر داشتن لایههای مختلف از مفهوم و معنا، قابلیت تفسیر هویتهای مستقل پدید آورده خیابان را به مخاطب میدهد؛ بدین صورت که :
– وحدت حداکثری صورت و تنوع حداقلی نقش اجزاء، گویای نظم قطعی خیابان است که سوی ثابت طیف را در بر گرفته و ماهیت تغییرناپذیر آن اقتدار قدرتی خاص را میرساند؛ به واسطۀ منطق ثابتی که دارد قابل تعریف، اندازهگیری و ادراک با حواس پنجگانه است.
– سوی دیگر طیف محصول وحدت حداقلی صورت و تنوع حداکثری نقش اجزاست که پدیدآورندۀ نظم استنباطی خیابان است و ماهیت تغییرپذیر آن اقتدار اجتماع در مقابل قدرتی خاص را میرساند. با توجه به جنبههای حداکثری این سوی طیف (صورت و نقش)، نظم استنباطی را نمیتوان در منطقی مشخص قرار داد (بیمنطق نیست، منطق سیال دارد)، نظمی رشدیابنده است و حواس پنجگانه به تنهایی قادر به ادراک آن نیستند.
لذا با توجه به اینکه منظر خیابان به مثابه ادراک شهروندان از شهر، دارای ابعاد متنوعی است که در کلیت خیابان به ظهور میرسد؛ خوانش نظم خیابان با در بر گرفتن تمامی اجزای خیابان در یک سیستم، در حقیقت تفسیر منظر خیابان و گویای قدرتهای شکلدهنده به خیابان است.
پاریس، میدان کنکورد به سمت خیابان رویال