پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

انحراف نوسازی بافت فرسوده از مسیر نجات‌بخشی جان انسان‌ها

چکیده: در برنامه نوسازی وظیفه ما اجرای برنامه نجات‌بخشی و حفظ جان انسانها است. شاید بتوان با یک روش تلفیقی هم تاریخ را حفظ کرد و هم تاب‌آوری و پایداری را بالا برد.

نشست «برنامۀ 10سالۀ نوسازی بافت‌های فرسوده؛ پیشگری از وقوع بحران یا برنامه‌ای برای بهبود شرایط زیست در شهر» به منظور بررسی رویکردهای این برنامه با سخنرانی سید امیر منصوری، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و علی بیت‌اللهی، مدیر بخش زلزله‌شناسی مهندسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی، با دبیری مهدی فاطمی عضو هیأت علمی دانشگاه بین‌المللی امام خمینی ۱۷ مهر ۱۳۹۸ در گالری نظرگاه برگزار شد.

در ابتدای این نشست مهدی فاطمی با اشاره به دو نشست گذشته با موضوع بافت فرسوده گفت: «در نشست اول با حضور نماینده شرکت عمران و بهسازی مشخص شد، در برنامه ابتدایی منظور از بافت فرسوده، بافت‌های خیلی بحرانی و بافت‌های در معرض خطر جدی که باید سریعاً نوساز می‌شدند، بود. در جلسه دوم، موضوع تعیین معیارهای جدید باری تشخیص بافت فرسوده بعد از گذشت ۱۳ سال از ابلاغ برنامه اول بررسی شد و اینکه قرار است بافت‌های فرسوده مجددا با توجه به معیارهای جدید شناسایی و حوزه اقدام در آن‌ها مشخص شود».

وی ادامه داد: «برنامه نوسازی کشور که در سال ۸۵ ابلاغ شد، یک زمان‌بندی ۱۰ ساله را برای اقدام تعیین کرده بود و قرار بود طی مدت زمان ده سال، تمام بافت‌هایی که به عنوان بافت فرسوده شناسایی شده‌اند، نوسازی شوند. در این جلسه می‌خواهیم بررسی کنیم که علت این زمانبندی چه بوده است؟ آیا منظور این است که موقعیت خطرناک است و باید هر چه سریعتر نسبت به نوسازی آن اقدام کرد یا اینکه مانند بسیاری از طرح‌های بودجه‌ای کشور، آن هم یک برنامه‌ای است که قرار است در پایان زمان مقرر ارزیابی و میزان پیشرفت آن مشخص شود؟ آیا اصولاً فرایند نوسازی یک برنامه زمانمند و مقطعی است و ما طی ۱۰ سال می‌توانیم نوسازی این بافت‌ها را انجام دهیم و دیگر خیالمان از این موضوع راحت باشد؟».

علی بیت‌اللهی مدیر بخش زلزله‌شناسی مهندسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی اظهار داشت: «کاری که ما انجام می‌دهیم بر مبنای ریسک و کاهش ریسک است و ما به بافت فرسوده از منظر مسائل اجتماعی، اقتصادی و مسائلی که واقعاً بسیار حساس هستند اهمیت می‌دهیم. برای نوسازی همراهی ساکنین و مالکین نیز ضروری است، ما نمی‌توانیم مانند یک ابزار مکانیکی به بافت فرسوده نگاه کنیم و باید از میراث، تاریخ و خاطرات یک شهر محافظت کرد».

27 درصد جمعیت کشور در بافت فرسوده زندگی می‌کنند

وی ادامه داد: «از طرفی ما باید بدانیم که کشور ما در موقعیت لرزه خیزی قرار دارد، بنابراین باید نگرش متفاوتی به بافت‌های فرسوده داشته باشیم. ما پراکندگی بافت‌های فرسوده را در کشورمان و شهر تهران داریم و حدود ۱۹ میلیون نفر جمعیت شهری و سه میلیون نفر جمعیت روستایی در این بافت‌ها زندگی می‌کنند. با اینکه مساحت چنین زونی در کل کشور حدود ۹ درصد است اما نزدیک به ۲۷ درصد جمعیت شهری ایران را در خود جای داده است و به همین دلیل است که ما در زلزله‌ها آمار بالایی تلفات می‌دهیم».

بیت‌اللهی با اشاره به سؤال مطرح شده این جلسه گفت: «علاوه بر وضعیت زمینه‌ای خطر که در کشور ما وجود دارد، ما از نظر وضعیت ساخت و ساز نیز وضعیت خوبی نداریم و از حدود ۲۲ میلیون بافت مسکونی، حدود ۹ میلیون و ۵۰۰ هزار واحد مسکونی فاقد اسکلت هستند و به راحتی در زمان وقوع زلزله فرو می‌ریزند. ما مراکز جمعیتی عمده‌ای در ساخت و سازهای روستایی و بافت فرسوده شهری داریم که اگر از این زاویه به مسئله نگاه کنیم، موضوع زمانبندی نیز پاسخ داده می‌شود»

انحراف نوسازی بافت فرسوده از مسیر نجات‌بخشی جان انسان‌ها

وجود 250هزار پلاک ساختمان بافت فرسوده در شهر تهران

وی تصریح کرد: «نوسازی بافت‌های شهری بعد از حادثه به دلایل مختلف ازجمله نفوذ‌ناپذیری معابر، موضوع مالکیت، چند طبقه بودن ساختمان‌ها و یکسری تعلقات اقتصادی بسیار کند است اما اگر مبنای نگرش به نوسازی بافت فرسوده را ارتقاء ایمنی و افزایش سطح کیفی زندگی بدانیم یکی از پایه‌های اصلی این ایده و نگرش رسیدگی به بافت‌های فرسوده و ارتقاء تاب‌آوری است. یکی از معیارهای اصلی در تعریف بافت فرسوده ناپایداری است. در خیلی از شهرهایی که سابقه تاریخی طولانی دارند، بافت فرسوده یکی از اجزای اصلی شهر را تشکیل می‌دهند، در شهر تهران از حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار پلاک ساختمانی، نزدیک به ۲۵۰ هزار پلاک در بافت فرسوده واقع شده‌اند که از این میان بالای ۶۵ درصد ناپایدار و به شدت در مقابل زلزله آسیب پذیر هستند، مانند منطقه ده که یکی از پر ریسک‌ترین مناطق از نظر رخداد زلزله است. بنابراین برای رسیدگی به چنین وضعیتی اگر زمان بندی نداشته باشیم یقیناً به نتیجه نخواهیم رسید».

مدیر بخش زلزله‌شناسی مهندسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی با بیان اینکه وقتی در برابر بلایا و مخاطرات قرار داریم، ساده‌ترین مدل سازی‌ها را نیز باید در نظر بگیریم اظهار داشت: «در تهران به طور متوسط در هر واحد مسکونی سه یا چهار نفر زندگی می‌کنند بنابراین جمعیتی بالغ بر یک میلیون نفر تحت تأثیر مستقیم چنین رویدادی هستند، در تبریز شاید وضعیت بدتر از تهران هم باشد، اگر ما برنامه‌ای برای بافت فرسوده و ناکارآمد نداشته باشیم به شدت دچار مشکل خواهیم شد. ما در تهران علاوه بر مناطق مرکزی، خطوط شمالی شهر مانند گلابدره، دارآباد و فرحزاد نیز جز بافت‌های فرسوده هستند و یکی از نکات بسیار مهمی که باید به آن توجه کرد این است که این بافت‌ها دقیقا روی خط گسل شمال تهران واقع شده‌اند».

وی افزود: «بنابراین در نوسازی بافت فرسوده وظیفه ما حفظ تاریخ و المان‌های شهر نیست بلکه کار ما نجات جان انسان‌ها از طریق ارتقاء پایداری است، اینکه آیا می‌توان با یک روش تلفیقی هم تاریخ را حفظ کرد و هم تاب‌آوری و پایداری را بالا برد، یک موضوع دیگری است. بنابراین استنباط من از زمانبندی طرح‌های بافت فرسوده یک استنباط مبتنی بر رخداد حوادث لحظه‌ای و لرزه‌ای است، هرچند موارد دیگری مانند تنگی معابر و ریزدانگی در افزایش کیفیت زندگی لازمه زیست انسانی است اما باید بدانیم که زلزله منتظر ما نمی‌ماند».

انحراف نوسازی بافت فرسوده از مسیر نجات‌بخشی جان انسان‌ها

ضرورت زمانبندی در اجرای برنامه نوسازی

بیت‌اللهی با اشاره به اهمیت موضوع نفوذناپذیری معابر نیز بیان کرد: «این مولفه از این نظر دارای اهمیت است که اگر طی سه ساعت اولیه بعد از زلزله گروه‌های امدادی نرسند، ۸۰ درصد تلفات جانی در همان ۳ ساعت اولیه رخ می‌دهد و ما در معابر باریک با چنین مشکلی روبه رو خواهیم بود. بنابراین لازمه مدیریت این موضوعات داشتن یک برنامه مدون و منطبق بر زمانبندی است. اندیشمندان، تاب‌آوری را در این دو جمله تعریف کرده‌اند که یا سیستم آسیب نبیند، یا اگر آسیب دید سریعا به موقعیت کاری برگردد، اما شرایطی که ما داریم با مفاهیم الگوهای تاب‌آوری متفاوت است و فاصله زیادی با آن دارد. با توجه به اینکه ما ۲۷ گسل شناخته شده در کف شهر تهران داریم و یک زلزله کوچک هم ممکن است علامتی از یک زلزله بزرگ باشد، نمی‌توانیم مساله نوسازی را رها کنیم. فعالیت‌ها و اقدامات ستاد بازآفرینی شهری یا سازمان نوسازی شهرداری تهران اگر مبتنی بر زمان نباشد، ممکن است هر لحظه خود طبیعت به تخریب تمام بافت‌ها کمک کند. تمام فعالیت‌های انجام شده در تهران ممکن است نهایتاً منجر به ارتقاء پایداری ۳۵ درصد بافت‌های فرسوده در مناطق شده باشد و هنوز جمعیت زیادی در معرض خطر هستند. در چنین سیستمی با توجه به وجود خطرات بالقوه، ضرورت دارد اقدامات و برنامه‌ها در مدت زمان کوتاه و با شاخص‌های قابل اندازه‌گیری دنبال شود».

اضافه‌شدن فاکتورهای فرسودگی و ابعاد نوسازی به ضرر نوسازی بافت‌های ناپایدار است

سید امیر منصوری، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه موضوع بحث ما فرسودگی و نوسازی بافت فرسوده در ایران است اظهار داشت: «برای پاسخ به سؤال مطرح‌شده باید دید تاکنون چه روندی طی شده است. تاکنون تعریف فرسودگی طی چند مرحله ارائه شده است و در چند مرحله نیز تلاش شده راه حل‌های مربوط به نوسازی را ارتقا دهند و جوهر مشترک این دو اقدام، گسترده‌شدن ابعاد فرسودگی در تعریف و همچنین زیاد شدند رویکردهای نوسازی در برابر بافت‌های فرسوده بوده است، در نتیجه ما امروز به تعبیر لایحۀ بازآفرینی شهری که آخرین سند مصوب این حوزه است، چه در تعریف بافت فرسوده و چه در تبیین روش‌های نوسازی با شاخص‌های زیادی برای فرسودگی و همچنین روش‌های پیچیده‌ای برای نوسازی مواجهیم. به عنوان مثال در دایره فرسودگی عوامل مختلفی مانند فقر اقتصادی، مشکلات زیست محیطی، پایین بودن استاندارد ها، ریزدانگی و نفوذ ناپذیری معابر و … نیز در کنار ناپایداری عامل فرسودگی نام برده شده است».

وی ادامه داد: «از زمانی که قرار شد در ایران به موضوع بافت‌های فرسوده پرداخته شود تا امروز، هر مدیر و هر تشکیلاتی که بر سر کار آمده، چند شاخص به تعریف فرسودگی اضافه کرده است و چند شرط و ضرورت به روش‌های نوسازی و این اتفاقی است که در نوسازی در ایران در حال وقوع است. اکنون چه باید کرد؟ آیا این روند پیچیده شدن تعاریف و روش ها، روندی متناسب با مشکل و بحرانی است که ما با آن درگیر هستیم یا خیر؟ پاسخ من خیر است، زیاد شدن فاکتورهای فرسودگی و ابعاد نوسازی به ضرر نوسازی بافت‌های ناپایدار بوده است. یعنی ما ظاهراً یک کار علمی انجام داده‌ایم اما با این کار تیغ نوسازی را کند کرده ایم. ما باید یک اقدام استراتژیک انجام می‌دادیم و فاکتور نا پایداری را از سایر فاکتور‌ها جدا می‌کردیم».

منصوری تصریح کرد: «ما نمی‌توانیم خطر زلزله و زندگی در یک خانه نا ایمن را با مشکل ریزدانگی یا فقر اقتصادی محل یا زیرساخت‌های محله مقایسه کنیم، وقتی موضوع جان مردم در میان باشد هر فاکتوری به کنار می‌رود. البته ما نمی‌گوییم آن فاکتورها، اشتباه هستند اما اگر آنها کنار پایداری بنشینند ما را دچار انحراف می‌کنند که اکنون نیز این کار را انجام داده‌اند. تصور افرادی که شاخص‌ها را زیاد و روش‌ها را پیچیده کرده‌اند این بود که نوسازی بهتری انجام ‌شود اما از این موضوع غافل بودند که ما با دو بحران رو به رو هستیم، یکی بحران بافت‌های ناپایدار یعنی یک سوم وسعت کشور در خطر زلزله هستند و کشور ما در پهنه زلزله خیز کره زمین قرار دارد و ۳۰ درصد جمعیت کشور ما در خانه‌هایی زندگی می‌کنند که هر لحظه ممکن است روی سرشان خراب شود و بحران دیگر اینکه تعداد زیادی از مردم در خانه‌هایی زندگی می‌کنند که استانداردهای شهری در آن نیست به عنوان مثال فاضلاب ندارند، کوچه‌های باریک دارند، مدرسه و کتابخانه ندارند، فقیرند و… وقتی ما این دو بحران را با هم ترکیب کرده و در یک گروه می‌گذاریم، نتیجه می‌شود این که مدیران ما به دنبال فاکتورهایی می‌گردند که تمام این موارد را در بر بگیرد بنابراین انواع شاخص‌های فرسودگی را جمع آوری می‌کنند و به همین دلیل است که گاهی یک موضوع بی اهمیت در کنار جان آدم‌ها قرار می‌گیرد».

حرکت نوسازی بافت‌های فرسوده درمسیر انحرافی

 عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه زمانی که ما در برنامه نوسازی مساله پایداری و جان انسان‌ها را در کنار مسائل کیفی می‌گذاریم و برای آن یک راه حل ارائه می‌دهیم یعنی داریم به بی راهه می‌رویم اظهار داشت: «ما در کشورمان مردمی را داریم که زندگیشان در خطر است و در این شرایط اصلا به بهسازی معنا ندارد، ما باید دو سازمان جداگانه داشته باشیم، یکی سازمان نجات بخشی که فقط به پایداری بیاندیشد و دیگری، سازمانی که به کیفیت بیاندیشد. اکنون اصلاً کیفیت مسئله ما نیست بلکه مسئله ما نجات جان یک سوم جمعیت کشور است. تهران ۱۳ هزار هکتار بافت فرسوده دارد یعنی معادل نصف بافت مسکونی تهران، اگر یک چهارم این ۱۳ هزار هکتار نوسازی شده باشد، هنوز ۹ هزار هکتار می‌ماند که حدوداً جمعیت یک میلیون نفری را در خطر مرگ قرار داده است.

وی افزود: «شورای عالی شهرسازی و معماری در تعریفی که از بافت فرسوده ارائه کرده است، بافت‌های دارای سه شاخص ریزدانگی، نفوذناپذیر و ناپایداری را با هم تلفیق کرد و بدین ترتیب ۱۳ هزار هکتار بافت ناپایدار را به ۳۲۶۸ هکتار تقلیل داد و ۷۵ درصد برنامه را به انحراف برد. هرچند گفته شد که در هدف گذاری تهیه‌کنندگان معیارهای بافت فرسوده این سه فاکتور برای تعیین اولویت‌ها در کنار هم قرار گرفتند اما اکنون مشاهده می‌کنیم که نوسازی فقط در بافت‌هایی صورت گرفته که همزمان دارای هر سه مولفه بوده‌اند و این موضوع تعریف بافت فرسوده را تحریف کرد.

منصوری ادامه داد: «در لایحه بازآفرینی نیز تعدادی از دانشگاهیان که از نزدیک در جریان بحران فرسودگی نبودند دور هم جمع شدند و تعداد زیادی از فاکتورها را به تعریف فرسودگی اضافه کردند و ناگهان حجم زیادی از مولفه‌ها برای تعیین فرسودگی قید شد و ناپایداری در این میان نادیده گرفته شد. من معتقدم باید در ستاد بازآفرینی شهری و هم سازمان‌های نوسازی پرداختن به موضوعی بجز ناپایداری ممنوع شود، چراکه وظیفه این سازمان‌ها باید نجات بخشی باشد و سازمان نوسازی باید مانند سازمان آتش نشانی عمل کند. ما اکنون در مسیر انحرافی حرکت می‌کنیم در حالی که باید یک برنامه فوری و نجات بخشی تهیه کنیم تا ساختمان‌هایی که ناپایدار هستند در کوتاه‌ترین زمان به سمت نوسازی بروند.

وی در خصوص سؤال مطرح شده در مورد زمان بندی برای برنامه نوسازی گفت: «برنامه حتما باید زمان بندی داشته باشد اما وقتی ما در تعریف مسیر اشتباهی را می‌رویم، قطعاً در برنامه‌ریزی نیز اشتباه می‌کنیم و برنامه نوسازی به سمت بهسازی می‌رود لذا در زمان بندی آن نیز اشتباه کرده ایم.

مهدی فاطمی با اشاره به موضوع تاب‌آوری و ایمنی گفت: «ما در نوسازی بافت فرسوده بیشتر به نوسازی مسکن پرداخته ایم اکنون سؤال اینجاست که آیا فقط سازمان‌های نوسازی باید به بافت مسکونی فرسوده بپردازند یا مساله نوسازی معابر و املاک تجاری که جمعیت شناوری را در طول روز دارند نیز باید مورد توجه قرار گیرد؟

علی بیت‌اللهی نیز با اشاره به آمار رسمی موجود بیان کرد: «طبق آمار سال 95 در تهران 2 میلیون و ۳۴۵ هزار واحد در مساحت حدود ۱۳ هزار و ۲۰۰ هکتار که حدود ۳۵ درصد مساحت شهری را شامل می‌شود براساس سه مولفه ناپایداری، نفوذناپذیری و ریزدانگی بافت فرسوده وجود دارد و می‌توان گفت با تعیین این سه مولفه، حدوداً بافت فرسوده شهر تهران به یک پنجم تقلیل یافت، در حالیکه جمعیت ساکن این بافت‌ها به یک پنجم تقلیل پیدا نکرد و تقریباً نصف شد. بنابراین همچنان در وضعیت خط قرار داریم چراکه یک میلیون 150 هزار نفر در این بافت‌ها ساکن هستند.

انحراف نوسازی بافت فرسوده از مسیر نجات‌بخشی جان انسان‌ها

وجود 15 بیمارستان و مرکز درمانی روی گسل شهر تهران

وی ادامه داد: «واقعیت این است که مساحت بافت ناپایدار شهر تهران نزدیک به ۱۵ هزار هکتار است که ۳۷ درصد جمعیت تهران را در مجموعه ۶۳۷ هزار واحد مسکونی جای داده است و این رقم قابل تاملی است. بر اساس تحقیقات اخیری که ما روی گسل‌های تهران داشتیم، انبار نفت شهران، سه مرکز آتش نشانی، نزدیک به 66 برج ساخته شده و 40 برج در دست احداث، 15 بیمارستان و مرکز درمانی، 6 مدرسه و از همه مهم تر خود سازمان مدیریت بحران روی گسل تهران قرار دارند. بر اساس پیمایش‌های زمینی ما، به ترتیب اهمیت دارآباد، گلابدره، فرحزاد، تجریش، قیطریه، دربند و حصارک جزو بافت فرسوده محسوب می‌شوند».

بیت‌اللهی افزود: «نکته مهم دیگری که در کنار بافت فرسوده بودن و روی گسل قرار داشتن این مناطق باید به آن توجه کرد اینست که این مناطق مسیل هم هستند و با توجه به تغییرات اقلیمی که ما امسال خطرات آن را احساس کردیم از این منظر نیز این مناطق در معرض خطر سیل قرار دارند. این‌ها مواردی است که بدنه کارشناسی باید به بررسی آن بپردازند و برای آن راهکار ارائه دهند».

 نوسازی بدون مشارکت مردم امکانپذیر نیست

مدیر بخش زلزله شناسی مهندسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی با تاکید بر لزوم زمانبندی برنامه نوسازی اظهار داشت: «با زمانبندی برنامه ما می‌توانیم میزان پیشرفت برنامه را اندازه گیری کنیم و در صورت عقب ماندگی، دلایل عقب ماندگی را بررسی کنیم. باید توجه کرد که حتی اگر ما صرفا به مولفه پایداری توجه کنیم بازهم کار نوسازی در یک زمان مشخص بسیار مشکل است، چرا که اقدام در این حوزه بدون ورود به منطقه و استفاده از مشارکت مردم امکانپذیر نیست و نیازمند یک نهضت و فرهنگ سازی است، بنابراین نوسازی صرفاً یک کار عمرانی نیست».

ضرورت توجه به سازه‌های غیرمسکونی در کنار بافت‌های مسکونی در بافت فرسوده

 وی با اشاره به دومین سؤال مطرح‌شده در این نشست در خصوص اینکه آیا در نوسازی باید صرفاً به بافت مسکونی توجه کرد یا معابر و املاک تجاری باید مورد توجه قرار گیرند، گفت: «وجه غالب بافت‌های فرسوده، واحدهای مسکونی هستند اما وجود المان‌های غیرمسکونی را نیز نباید از نظر دور داشت، به ویژه که برخی از آن‌ها محل تجمع جمعیت شناور بالایی هستند، به عنوان مثال منطقۀ ۱۲ تهران به طور متوسط در روزهای غیرتعطیل حدود دو تا سه میلیون نفر جمعیت شناور را پذیرا است، بازار نیز در ساعاتی خاص پذیرای جمعیت شناور بالایی است. بنابراین با همان دیدگاه ارتقاء ایمنی و با هدف کاهش ریسک، توجه به المان‌های غیرمسکونی یک امر ضروری است. معمولاً در تعریف کاهش ریسک می‌گویند که ریسک فصل مشترک خطر آسیب‌پذیری و در معرض قرارگیری است هر چقدر ما المان‌های بیشتری را بررسی کنیم، ریسک را کمتر کرده‌ایم، گاهی توجه به المان‌های غیرمسکونی اهمیت بیشتری بافت‌های مسکونی دارد».

سید امیر منصوری نیز با بیان اینکه با نظر بیت‌اللهی در این خصوص موافق است گفت: «در میان سازه‌های غیر مسکونی برخی سازه‌ها از مناطق مسکونی بیشتر در اولویت قرار دارند مانند مدارس و غیر از آنها، وضعیت زیرساخت‌های شهری مانند پل ها، شبکه گاز و شبکه آب و… باید در فرایند نوسازی و مقاوم سازی در نظر گرفته شوند و بعضا از اولویت بالاتری برخوردارند اما در هر صورت خانه‌ها باید توسط یک برنامه مستقلی مورد توجه قرار گیرند و عملیات نجات بخشی هر چه سریعتر برای آن‌ها آغاز شود».

در بخش پرسش و پاسخ این نشست نیز یکی از حضار خطاب به بیت‌اللهی گفت: «چه برنامه‌ای برای استفاده از اپلیکیشن‌ها در زمان وقایعی مانند زلزله پیش‌بینی شده است و چند NGO در این حوزه فعال هستند و تا چه حد از کمک مردم برای ارتقاء تاب‌آوری و بازگشت به زندگی استفاده می‌شود؟».

 بیت‌اللهی در پاسخ در خصوص فعالیت‌های ان جی او‌ها بیان کرد: «ما ساختار قانونمندی در این حوزه نداریم و ان جی اوها گاهاً به فعالیت‌های سیاسی می‌پردازند و متاسفانه در مجموعه مدیریت کشور تاکنون جایگاه مشخصی نداشته‌اند. ما از دو سال پیش اقدام به تشکیل گروه‌های مردمی در مدیریت بحران کشور کردیم، جلسات بسیاری برگزار و در نهایت مصوب شد اما مدیریت بحران مصوبه را مجددا به مجلس برد و مصوبه جدید گرفت و در این قانون جدید، ایجاد این کارگروه‌ها بلاتکلیف ماند. در قانون جدید مدیریت بحران، به استفاده از نیروهای مردمی اشاره شده اما تعریف مشخصی برای آن ارائه نشده است. حقیقت این است که در حال حاضر در ساختارهای اداری به جز طرح امداد و نجات هلال احمر، جایگاه خاص دیگری برای حضور مردمی تعیین نشده است».

 وی ادامه داد: «در خصوص استفاده از تکنولوژی‌های هوشمند، دیجیتال و الکترونیک در مدیریت بحران باید بگویم تلاش‌هایی شده اما هنوز در ابتدای راه هستیم».

یکی دیگر از حضارگفت: «من از سؤال این جلسه نتوانستم نتیجه بگیرم که نوسازی خوب است یا نه؟ چراکه مطرح شد نوسازی می‌تواند خوب باشد به شرطی که به استحکام و تقویت ساختارها کمک کند و از طرفی اگر منجر به هدر رفت بودجه شود می‌تواند منفی باشد».

منصوری در پاسخ، بیان کرد: «وضعیت فعلی نوسازی مواجهه است و مسیری که سازمان نوسازی می‌رود، مسئله زلزله، پایداری و نجات بخشی را هدف نمی‌گیرد».

بیت‌اللهی نیز با اشاره به موضوع تاب‌آوری گفت: «تعریف جامع تاب‌آوری از نظر من این است که سیستم باید در برابر خطر، ایمن باشد و آسیب نبیند و اگر آسیب دید، سریع به مود کار برگردد، این تعریف تاب‌آوری، شامل دو پارامتر است، هم آسیب پذیری کم باشد و هم بتواند مجددا برگردد. علت این که این دو تعریف را استفاده می‌کنیم این است که ما سیستم آسیب ناپذیر به معنای مطلق نداریم و به هر حال این سیستم در مقابل مخاطرات، با درجات مختلف آسیب می‌بیند اما مهم بازگشت آن است. این تعریف فقط مختص به سیستم سازه‌ای نیست بلکه بحث درایت مدیریتی، آموزش مردم و چابکی سیستم را نیز در بر می‌گیرد، یعنی مجموعه از عوامل که یکی از آن‌ها المان فیزیکی، سازه‌ای و زیرساخت‌ها است ضمن این که ما نمی‌توانیم بگوییم اقداماتی که در بافت فرسوده انجام می‌شود خوب است یا بد. اقدامات در این حوزه ضروری است و بحث خوبی و بدی نیست اما از پیشرفت و تحول ایجاد شده راضی نیستیم».

یکی دیگر از حضار با اشاره به سؤال اول مطرح‌شده در جلسه در خصوص زمانبندی اجرای برنامه نوسازی گفت: «با توجه به تعریف لغوی فرسودگی، فرسودگی موضوعی است که به زمان وابسته است و اگر در سال ۸۵بافت فرسوده با آن سه مؤلفه شناسایی شده‌اند، اکنون بافت‌های دیگری نیز به همان سه مولفه فرسودگی رسیده باشند، اگر قرار است برنامه‌ها مقطعی و زمانمند باشند چرا باید یک سازمان دائمی برای آن داشته باشیم؟».

بیت‌اللهی در پاسخ به سؤال مطرح شده اظهار داشت: «این مسئله الزامی است چرا که ما بدون زمانبندی نمی‌توانیم هیچ پیشرفتی از کار را ارزیابی کنیم اما اینکه چرا باید یک نهاد و سازمان دائمی برای این کار داشته باشیم به این دلیل است که در ضمیر همه ما این موضوع نهفته است که وضعیت به این زودی‌ها درست نخواهد شد، بنابراین به یک ارگان دائمی نیاز داریم تا تولی گری را به عهده بگیرد».

شخص دیگری پرسید: «اگر کار نوسازی تنها رویکرد ما باشد آیا بعدا مانع اقدامات دیگر نمی‌شود؟ و اینکه در مناطقی که بافت ناپایدار و بافت تاریخی تداخل دارند از چه روشی باید استفاده کرد؟».

منصوری در پاسخ به سؤال اول بیان کرد: «ما در اقدامات مقاوم‌سازی و نجات بخشی اگر بتوانیم فاکتورهای دیگر را نیز ارتقا دهیم باید انجام شود مگر این که مجبور شویم درصد کمی برای آن‌ها هزینه اضافه کنیم، اما اکنون ما در شرایط زمانی خاصی هستیم. اگر مسئولین نوسازی اکنون اینجا بودند، می‌گفتند که ما بدبین هستیم چون که اقدامات زیادی در حوزه نوسازی انجام شده و اکنون از ۳۲۰۰ هکتار، بیش از ۵۰ درصد نوسازی شده است اما این یک خطا بوده است و آن‌ها معتقدند کاری که انجام می‌دهند درست است و می‌گویند ما به بهسازی می‌پردازیم اما نوسازی و پایدار سازی را هم انجام می‌دهیم».

وی ادامه داد: «باید گفت این سازمان‌ها از برنامه خارج شده‌اند، چراکه فلسفه وجودی آن‌ها نجات بخشی بوده است اما فاکتورهای زیاد دیگری به میان آمده که موجب کند شدن حرکت شده و این یک خطا است. بنابراین قاطعانه باید بگوییم در حوزه رویکرد نجات بخشی اصلاً نگران کیفیت نیستیم حتی نگران کوچه باریک و فاضلاب و استانداردها نیستیم فقط نگران مسئله حیات آدم‌هایی که در خانه‌های فرسوده هر لحظه جانشان در خطر است، هستیم».

عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در خصوص تداخل بافت فرسوده و بافت تاریخی گفت: «اینکه در برخی جاها بافت‌های تاریخی ما جز بافت‌های ناپایدار هستند و با آن‌ها چه باید کرد، بسیار سخت است چراکه هر اقدامی در آنجا ارزش اقتصادی ندارد و صاحبان شان نیز پولی ندارند، دولت نیز پولی ندارد و کوبیدن و ساختن آنها نیز به دلیل مولفه‌های تاریخی و فرهنگی نیز روا نیست و اینکه چه باید کرد یک نکته پیچیده‌ای است».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *