گالری نظرگاه با برگزاری كرسي ترويجي نظريهپردازي با حضور بابك داريوش، عضو هيات علمي مؤسسۀ پژوهشي معماري شيخ بهايي به عنوان ارائهدهنده نظریه «هوش زیست محیطی» و مهدی فاطمی عضو هیات علمی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) و محمد آتشین بار عضو هیات علمی پژوهشکده نظر به عنوان ناقد به مرور نظریات تخاصم و تضاد بشری و محیط زیست پرداختند.
بابك داريوش:
«مستندات تاریخی نشان میدهند که انسان در طول تاریخ و عرض جغرافیا زنجیرهای از تجربیات را در رابطه با کشف طبیعت، به عنوان یک میراث غیرقابل جایگزین و بخشی از حیات با خود حمل کرده است لذا در موقیعتهای مختلف دست به اقداماتی میزند که امکان تداوم حیات بیولوژیک و اجتماعی را برای آنها مقدور میکند. تجربیات جهانی نشان میدهد که انسانها در جوامع و در دورههای مختلف دارای ارتباطات متفاوتی با محیط هستند اما ابزارهای تفکر علمی از نوع اثبات گرایی و نگاه مکانیکی به جهان موجب شد، ارتباط و تعامل بی واسطه انسان با محیط رها شود و مورد غفلت قرار بگیرد، در چنین شرایطی انسان، محیط اطراف خود را به مثابه کالای مصرفی در نظر میگیرد و مصرف دیوانه وار از منابع طبیعی به امری عادی تبدیل میشود.
در نگاه مدرن به جهان غرب نیز نگرش به محیط زیست کاملا ابزاری است و انسان خود را جدا و برتر از طبیعت تصور میکند که با سست شدن معنویات، دغدغههای بشر بر این نکته متمرکز است که چگونه میتوان از طبیعت بیشتر بهره کشی کرد. انسانها اکنون دیگر رابطه مطلوبی با طبیعت و محیط زندگی خود ندارند و میتوان گفت دچار بی تفاوتی و غفلت نسبت به محیط اطراف خود شدهاند. از سوی دیگر در کشورهای توسعه یافته طی 4 دهه اخیر، برنامه و سیاستهای نسبتا مترقی نسبت به طبیعت و محیط زیست ارائه شده است اما شاهدیم در مواردی مانند خروج آمریکا از پیمان اقلیمی پاریس توسط کشورهای پیشرفته نیز نادیده گرفته شده است.
مساله پژوهش ما اینست که علی رغم آگاهی وسیع و عمیق محیط زیستی برآمده از علم، بی توجهی به عوارضی که بر اثر عدم توجه به محیط زیست به انسان و آینده بشریت باز میگردد، جای تامل دارد و پارادوکس جدی را میتوان در آن دید. نتایج نظرسنجی موسسه گالوپ در مورد پدیده گرمایش جهانی که در آمریکا انجام شد، نشان میدهد اکثر پاسخ دهندگان به مساله گرمایش جهانی اهمیت نمیدهند و اعتقاد ندارند که شرایط زیست محیطی کنونی بر زندگی آنها تاثیر میگذارد. روزنامه گاردین نیز در مورد آلودگی هوا نوشته است، محدودیتها و معیارهای آلودگی هوا در اروپا بسیار پایین تر از سازمان بهداشت جهانی است.
سوالی که پیش میآید اینست که چرا علی رغم پیشرفتهای صورت گرفته در دانش محیط زیستی و وجود انبوهی از اطلاعات محیطی در جهان مدرن باز هم مردم نسبت به محیط زیست تا این حد بی تفاوت هستند. علی رغم اینکه محیط زیست انسانی باید در وضعیت معقولی قرار داشته باشد تا تداوم حیات انسان به شکل مطلوب صورت گیرد، تخریب محیط زیست توسط انسان کاملا مشهود و غیرقابل انکار است، برای حل این معضل تاکنون نظریاتی مطرح شده اما همچنان شاهد برخوردهای نامعقول با محیط زیست هستیم.
ما در این پژوهش دو گونه از پژوهشها را مورد بررسی قراردادیم یکی «عوامل پديدآورنده بيتوجهي انسان به محيط» و دیگری «راهكارها و عوامل موثر بر كاهش اين بيتوجهي» اما در هر صورت ما این گونه را تقسیم کردیم به پژوهشهایی پیرامون باورها و نگرشها در رابطه با رفتارهای محیط زیستی، پژوهشهایی در رابطه با دین و اخلاق با رفتارهای محیط زیستی، پژوهشهایی که پیرامون هنجارها، ارزشها و رفتارهای محیط زیستی، پژوهشهای میزان تعلق به محیط و رفتارهای محیط زیستی، پژوهشهایی که پیرامون دانش و آگاهی محیطی بر رفتارهای زیستی محیطی، پژوهشهایی پیرامون احساس مسئولیت فردی و رفتارهای زیست محیطی و پژوهشهایی پیرامون رابطه سیاست و مسائل محیط زیستی است.
بعد از بررسی این پژوهشها نظریاتی که پیرامون مساله مطرح شده بود را به چهار گروه جامعهشناسانه، رويكرد زيستمحيطي، رويكرد فلسفي و رويكرد دينگرايانه تقسیم کردیم.
نظریات مطرح شده در این پژوهش را میتوان به دو صورت دسته بندی کرد، شامل رویکردهای زیست محیطی و جامعه شناسی که مساله ما را امری بیرونی و خارج از ذهن بشر میداند و سعی میکند با برخوردهای آموزشی و وضع قوانین سختگیرانه از طریق تغییر رفتار انسان یا بهره گیری از فناوریهای پیشرفته این معضل را حل کنند. گروه دیگر رویکردهای روانشناسی، فلسفی و دین گرایانه است که برخورد با محیط زیست را درونی میدانند و سعی کرده اند با تشویق انسان به اتکا با راهکارهای درونی و ذهنی برخورد انسان با محیط را اصلاح کنند.
ما شاهد هستیم که این دسته بندیهای صورت گرفته و نظریات، پاسخگوی مساله و کارآمد نبوده اند و این مشخص است که ادامه حیات انسان بطور مستقیم به نحوه ارتباط متقابل بین انسان و محیط بستگی دارد، از نظر بسیاری از اندیشمندان محیط زیست، اگر رفتار ناآگاهانه و تخریبگر انسان با اطرافش به همین نحو ادامه یابد بقای نسل بشر با تهدید بسیار جدی روبه رو خواهد شد اما نگرانی اصلی آنست که نمونه بارز فجایع محیط زیستی همچنان روند تخریب محیط زیست چه در فضاهای مصنوع و چه داخل طبیعت بشدت ادامه دارد، ضمن اینکه نظریات و ایدههای مطرح شده نمیتواند بطور کامل این پدیده را توضیح دهد و گاهی خود در درون با تناقضهای آشکار دست به گریبان هستند. علی رغم وجود پژوهشهای متعدد، شواهد نشان میدهد که این مشکلات کماکان تکرار میشود و خطر جدی مردم و کره زمین را تهدید میکند، این مسائل از دو حال خارج نیستند یک آنکه راه حلهای ارائه شده متناسب و مناسب نیستند و دیگر اینکه مردم توانایی درک اطلاعات محیط زیست را از دست داده اند و اطلاعات محیط زیستی انسان امروزی از اطلاعات انسانهایی که در گذشتههای دور زندگی میکردند به مراتب بیشتر است اما شاهد هستیم رابطه متقابل انسان و محیط زیست در گذشته بسیار بهتر از اکنون بوده است».
نقد و بررسی نظریه ارائهشده
مهدی فاطمی:
«ما در انتهای این پژوهش، راه حلی را مشاهده نکردیم اما چند نکته کلیدی وجود داشت، اینکه مردم آمریکا خود این موضوع را معضل نمیدانند و چیستی و چرایی این دیدگاه یکی از موضوعاتی است که اگر روی آن کار شود بخشی از این معضل مشخص میشود. در جنبشهای نوین جهانی نیز باید گفت که آنها به موضوع پاسخ داده اند و اینکه مشکل مربوط به سیاسیون نیست و باید در لایههای پایین جامعه دیدگاه را عوض کرد.
از نظر من مشکل اصلی زیست محیطی بعد فلسفه و دین یعنی بینش، معضل اصلی محیط زیست ما است، دانش انسان ها، در عصر فعلی نسبت به محیط زیست زیاد شده اما بینش آنها کم شده است و اکنون مشکل ما دانش نیست و ما بینش مادی به محیط زیست پیدا کرده ایم.
ما یک درک فیزیکی داریم و یک درک معنوی که بر میگردد به اینکه انسان خود را محور عالم دانست و خود را از طبیعت جدا کرد و طبیعت را منبع غذا، مالی و .. دانست و خود را محق به برداشت از آن تصور کرد. در برخی ادیان مطرح شده که انسان باید در حد نیازش از طبیعت برداشت کند. بنظر من یکی از مشکلاتی که میتوان بر آن تاکید کرد اجتماع است که مردم در طبیعت نیستند و از موضع اعتقادی نیز باید گفت که خدا را از طبیعت جدا کردند.از نظر من دو مقوله بی توجهی به موضوع اجتماع و اینکه تحقیق بدنبال پاسخ و راه حل بوده یا فقط قرار بوده مساله شناسی کند را باید مورد توجه قرار داد».
محمد آتشین بار:
«این پژوهش طبقه بندی مناسبی داشت و نوآورانه بود اما بنظر من مواردی وجود دارد که میتواند کار شما را تکمیل تر کند، من آن را در سه بخش مطرح میکنم، اول اینکه ارائه شما در خصوص هوش مصنوعی به زمینه و بستر بسیار مرتبط است و میتواند در غرب کارآمد باشد اما در ایران و مجامع مسلمان و ادیانی که با طبیعت ارتباط دارند به این صورت طبقه بندی نمیشود اما در غرب از دوره رنسانس و انقلاب صنعتی در یک بازه زمانی 8 ساله محیط زیست کنار گذاشته شد و مورد بی توجهی قرار گرفت، در این بخش یک بحث مدیریتی نیز باید گنجانده شود چراکه در عصر مدرن مردم توجه به محیط زیست را وظیفه شخصی خود نمیدانند. در بخش دوم که طبقه بندی را به چند رویکرد تبدیل کرده بودید، رویکرد ادراکی بین این رویکردها غایب است، اکنون ادراک مردم نسبت به محیط زیست متفاوت شده است و دیگر محیط زیست را در باورهای سنتی و مذهبی یک امر مقدس نمیدانیم بلکه یک امر کاربردی میدانیم و اکنون محیط زیست یک امر لاکچری محسوب میشود.
در بخش آخر باید بگویم که بنظر میرسد بعد از سال 1970 در غرب رویکرد دیگری مطرح شد آنهم رویکرد منظر است، که باید به این رویکرد نیز توجه شود چراکه در مورد ادراک مردم صحبت میکند و به عنوان یک نظریه نوین به آن تاکید شود.
بابك داريوش در توضیح دیدگاه اصلی خود از این پژوهش گفت: مطالبی که مطرح شده صرفا بخش مبانی نظری و بیان مساله مقاله است. عنوان اصلی این مقاله “هوش محیط زیستی؛ رویکرد کل نگر رابطه انسان و محیط” است که میخواهد بعد از تبیین نظریات، پژوهشها و راهکارهای ناکارآمد، نظریه هوش محیط زیستی را به عنوان یک راهکار مطرح کند.
ما در بررسیها متوجه تناقضهای زیادی در پژوهشها شدیم و این موضوع در اثبات ناکارآمدی این نظریات و پژوهشها به ما کمک کرد. اینکه ما بر ایران تمرکز نداشتیم به این دلیل است که تاثیری در ایران ندارد و ما بر اساس ادبیات غرب به بررسی پرداختیم تا بازخورد را از آنها بگیریم. در خصوص توجه به مدیریت باید بگویم در غرب چندان به نقش دولتها پرداخته نشده بود. در مورد استفاده از رویکرد منظر چون یک رویکرد جدید و کارآمد است و ما میخواهیم ناکارآمدی را اثبات کنیم، شاید جایگاهی در این پژوهش نداشته باشد».
سید امیر منصوری:
«شما نظریه تخاصم و تضاد بشری و محیط زیست را همه جایی کردید در حالیکه تاریخ خلاف این موضوع را میگوید. بشر غربی و شرقی دو رویکرد مختلف داشتند و شرقیها هیچ وقت با محیط زیست تضاد و تخاصم نداشتند و غربیها نیز از یک دورهای به سمت تضاد و تخاصم رفتند و این مساله حتما باید در این پژوهش قید شود و این توضیح در جمع بندی نظریات شما تغییر ایجاد میکند، یعنی اگر قرار بر ریشه یابی تضاد باشد به محیط دوست بودن شرقیها اشاره کنید تا مخاطب متوجه شود که این تضاد در ذات بشر نیست و مربوط به جنبههای فرهنگی میشود.
نکته دیگر اینکه در دنیای غرب این تضاد ازقرون وسطی شروع شد تا دورهای در قرن هجدهم توجه بشر به محیط زیست زیاد شد که این دوره اوج رمانتیک است و انسانها شروع به دیدن محیط کردند اما این توجه منفعت جویانه بود و بیشترین آسیبی که غربیها به طبیعت زدند از قرن هجده به بعد بود. ناگه آنها یک نگاه جزءنگر مدرنیستی است که به فایده طبیعت برای انسان پی برده است و به دلیل کسب فایده، به طبیعت روی آورده است، به بخاطر جایگاه ادراکی کل نگر به همین دلیل بهره برداری از محیط را شروع و به سمت نابودی محیط زیست حرکت کردند و در جایی که بشر فایده گرا متوجه مضرات از بین رفتن محیط زیست شد، شروع به حفاظت از طبیعت کرد و نهضتهایی که ایجاد شد همه فایده گرا بودند، در نتیجه اکنون قوانین سختگیرانه تری دارند. اصول پست مدرنیست نیز یک تعریف رمانتیک از مدرنیته است که به نظر میرسد پایدار نخواهد بود مگر اینکه بخواهد با معیارهای مدرنیته که فقط عقل و فایده را ارزش میشناسد تجدید نظر کنند».
مهدی فاطمی:
«آیا این هوش ذاتی است یا تربیتی است؟ بنظر شما نیاز انسان امروزی و جمعیت انسان موجب نشده که ما این بلایا را بر سر طبیعت بیاوریم؟ در رویکردهایی که گفته شد میتوان به رویکرد منظرین توجه کرد».