تصویر جدید دیوارنگاره میدان ولی عصر بخاطر فرا رسیدن نیمه شعبان، با شعار “تو فریاد دلهای مایی، بیا” رونمایی شد. این طرح از ده پنجره بر یک دیوار تشکیل شده است و در میان پنجره ها خطی از لامپ های روشن رنگی قرار گرفته است. در وسط طرح نیز شعار تصویر با فونت خاصی نوشته شده است. چارچوب پنجره ها کمی با یکدیگر تفاوت دارد و در کادر هشت پنجره خانواده های متفاوتی ایستاده اند و به بالا نگاه می کنند. بعضی از ایشان دستهای خود را به حالت دعا بالا آورده اند. کمی از وسایل اتاق های ایشان قابل مشاهده است. در پنجره بالای شعار بانویی میان سال با چادر کودری سفید با نقطه های ریز مرتب ایستاده در حالی که قاب عکس شهید سلیمانی را در دست چپ به سمت بیننده نگه داشته است و دست دیگرش را به نشانه دعا بالا آورده است. در گوشه بالایی عکس شهید سلیمانی، عکسی پرسنلی از مرد جوانی الصاق شده است. وسایل داخل خانه بسیار ساده است. در دیوار خانه چهارتاقچه با اندازه های مختلف است. زن در وسط چارچوب ایستاده و دو طرفش پرده ای سفید قرار گرفته که پرده سمت راست او را باد به بیرون دیوار برده و قسمت کمی از دیوار و زمین خانه مشخص است. در این قسمت که پرده از روی آن کنار رفته دو پشتی متفاوت و یک زیر انداز ساده دیده می شود.
در سمت راست این پنجره، یک خانواده هستند که پدر خانواده معمم است. این خانواده یک نوزاد پسر، یک نوزاد دختر و یک پسر دارند و درون خانه به نسبت خانه بانوی میانسال شادتر و نورانی تر است. خط پنجره مرد و زن را جدا کرده است. بر روی دو تاقچه دیوار پشتی ایشان گلدان و گل مشخص است. در میان دو تاقچه هم قاب عکسی از آیت الله خامنه ای به صورت محو وجود دارد. زن و مرد هر کدام یکی از نوزادها ها را بایک دست گرفته اند و با دست دیگر دعا می کنند.
پایین این پنجره، پنجره ای است که سه زن راهبه دست هایشان را به حالت دعا به هم چسبانده اند. دو راهبه در عقب جشمهای خود را بسته اند و یکی از ایشان سفید پوست و دیگری سیاه پوست است. راهبه ای که جلو ایستاده به آسمان می نگرد. در پشت این راهبه ها انگار سالن بزرگی با سقفی بلند دیده می شود.
در سمت راست این پنجره، پنجره دیگری است که انگار پنجره یک بیمارستان است. زنی با لباس قرنطینه ایستاده ولی صورت او مشخص است و نگاهش به بالاست. بر روی تخت بیمارستانی پشت او مردی خوابیده که به سمت پنجره نگاه می کند.
در سمت چپ، پایین پنجره بانوی میان سال یک زن و شوهر عرب دیده می شوند. که به آسمان نگاه میکنند. پوشش مرد، دشداشه سفید است و سربند چفیه بر سر دارد. زن هم عبای سیاه عربی پوشیده است. پرده ها زرق و برق بیشتری دارند و داخل خانه ایشان شلوغ تر و تزئینات افراطی تر است. آن ها دست ها را بالا نیاورده اند.
در بقیه پنجره ها خانواده های متفاوتی از طبقات مختلف اجتماعی یک شهر هستند.
با وجود اینکه اندازه بیلبورد بسیار بزرگ است، طرحی بسیار شلوغ اجرا شده که چند دقیقه ای باید در مقابل آن ایستاد تا بتوان همه خانواده های داخل تصویر را دید. انگار ده عکس را در یک صفحه گذاشته اند و این عکس ها ارتباطی با یکدیگر ندارند. بیشتر این طرح، یادآور دیواری از بلوک های آپارتمانی تو درتوی قدیمی است که بخاطر قوانین در طول سال ها، مجموعه ای از تضادها را در خود جای داده است.
طراح نیز با پیش فرض های خود از کلیشه های هر گروه اجتماعی اجسامی را در فضای خانه این افراد پیش بینی کرده است. خانه زن میان سال، فقیرانه است زیرا از نظر او مادران شهید در چنین خانه ای زندگی میکنند.
در خانه ساده مرد معمم نیز پیش فرض تعداد فرزندان و تاقچه های پر از گل رعایت شده است. کلیشه نابرابری اجتماعی با مقایسه اتاق های خانواده های متفاوت رعایت شده است. هیچ یک به یکدیگر کمک نمی کنند و تنها کاری به جز دعا خواندن از دست ایشان بر نمی آید. نور تصویر خیلی دلگیر و غم زده است و رنگمایه طوسی آزاردهنده است و اثری از شادی، نور و امید نیست. قاب پنجره ها هم چندان ایده ای در خود ندارد.
پشت پنجره ایستادن و به آسمان نگاه کردن از نظر طراح نشان از به دنبال منجی بودن و یک اتفاق است. اما تکرار موضوع ها مانند ریسه ها و رنگ لامپ آنها و پنجره ها بیننده را اذیت می کند و بیشتر نشان از نگرانی است و مخاطب احساس می کند در بیرون خانه اتفاق بدی افتاده است. تکنیک اثر نیز اشکالاتی دارد که یکی از آن ها قسمت پایین چارچوب پنجره بانوی میان سال است.