در قرن گذشته و از دوران پهلوی اول با تغییر مدل شهرسازی ایرانی تحت تأثیر اصول شهرسازی مدرن غربی، حضور مدیران شهری ضرورت پیدا کرد. منظر شهر ایرانی که مطابق با بستر و شرایط فرهنگی-اجتماعی مردم هر منطقه شکل میگرفت، اکنون با تصمیمگیریهای کلان از مراجع با سیاستگذاریهای یکسان برای تمام شهرها ادراک میشود. این روند بعد از انقلاب اسلامی ادامه پیدا کرده و تشدید شده است. مدیریت جدید شهری مجموعهای از صاحبنظران (نخبه) است که به نمایندگی از مردم تصمیم میگیرد و آن را اجرا میکند.
بافت جدید شهری که براساس این تصمیمگیریها، شکل میگیرد در تعارض با بافت تاریخی و به صورت مشابه در تمامی شهرها تکرار میشود. این بافت جدید متاثر از مدرنیزاسیون مدیریت شهری و دید پلان محور مدیران در مقابل پرسپکتیو انسانی، عموما به صورت شبکهای و شطرنجی، بدون توجه به بستر، اقلیم و فرهنگ در مقابل منظر ارگانیک شهر ایرانی ساخته میشود؛ این تقابل، در گسستگی منظر شهرهای ایرانی در قرن اخیر خود را نشان میدهد.
توسعه بافت جدید شطرنجی شهر دزفول در تقابل با بافت ارگانیک تاریخی در حاشیه پل قدیم دزفول
به این ترتیب پویایی و تنوع منظر شهری جای خود را به یکنواختی متأثر از ضوابط شهری و روابط سیاسی داد؛ ضوابطی که آنقدر در طول سالهای متمادی بدون بررسی یا ضرورتیابی تکرار میشود که بعضا منشا و دلایل رواج آن بر کسی آشکار نیست. (برای نمونه ضابطه 60-40 برای ساخت واحدهای مسکونی در تمام شهرها) از سویی هرجایی که قدرت غیر پاسخگو جمع شود، فساد اتفاق میافتد؛ فسادی که منجر به تصمیمگیریهای کلان از سوی مدیران در راستای منافع خاص برخی خواهد شد و اولویت کیفیت منظر شهری مطابق نیاز مخاطب منظر (شهروندان) جای خود را به سیاستهای نخبگان (مدیران شهری) میدهد. به این ترتیب اختلاط مواضع منجر به تغییر مرجع منظر شهری از دید مردم سالاری شهری به دیکتاتوری شهری میشود. روند تصمیمگیری از بالا به پایین علاوه بر گسست در منظر شهر ایرانی، هویت شهر و خاطره انگیزی آن را به چالش میکشد. شهر تهران نمونه بارز این نوع برخورد است. یکسانسازی تابلوهای خیابان انقلاب و نمای بازار بزرگ، طرح توسعه دانشگاه تهران و … نشانههایی است که از دخالتهای نخبهگرایانه درگیر با منافع و روابط سیاسی عموما در تعارض با منافع مادی و معنوی مردم حکایت میکند. دید تک بعدی مدیران به منظر شهری که آن را صرفاً در کالبد ساختمانها تعریف میکند همه ریشههای تکثر و تنوع که اساس مدنیت است را از بین میبرد؛ در حالی که منظر شهری، زندگی مردم شهر تحت تاثیر تاریخ محلی، اقلیم و محیط جغرافیایی است. اهمیت منظر شهری تهران در مسئله مدیریت شهری در مرجع بودن تهران برای سایر شهرها و تسری تصمیمات مدیریتی برای منظر شهر ایرانی است.
یکسانسازی نمای خیابان انقلاب هویت منظر شهری تهران در قالب تنوع و تکثر کاربری و کالبدی را مخدوش میکند