یکی از مسائل مبتلا به طراحان، برنامهریزان شهری و معماران منظر در طراحی محیطهای شهری پاسخ به این سوال است که نقش کاربر و مخاطب از کدام مرحله پررنگ میگردد؟ از مرحله مطالعات؟ از مرحله برنامهریزی؟ یا حتی در نحوه و جزئیات طراحی؟ این سوال در پروژههای مرتبط با زندگی پیاده و منظرشهری که حضور مخاطب هدف اصلی شکلگیری طرح و معیار تفوق فضاست، اهمیت بیشتری مییابد.
تجربیات طراحان و برنامهریزان در سالهای متمادی در سراسر جهان نشان میدهد که برخورد با موضوع طراحی فضاهای شهری و منظر از دیدگاه دانای کل و بدون مشارکت با کاربران و مطالعه رفتارآنها در فضا، اغلب سرنوشت پروژههای منظرین و شهری را با وضعیتی به دور از برنامهریزی و چشم انداز اولیه روبرو میسازد. یکی از پرتکرارترین نمونههای این موضوع، شکلگیری مسیرهای غریزی در محوطهها، مناظر و عرصههای شهری و طبیعی توسط مردم است.
وقتی شهرها پیادهراههای کافی در اختیار ندارند، مردم با پاهایشان این راهها را میسازند.
تقریباً همه ما دراین موقعیت قرارگرفتهایم: به دنبال مسیر میانبری به سمت ایستگاه اتوبوس، محل کار یا فروشگاهی در گوشه خیابان بودهایم، ولی مسیر از پیش طراحی شدهای وجود نداشته است، در بسیاری از موارد اما پیش از مواجه ما با این موقعیت، دیگران مسیرهایی را با صاف کردن چمن یا له کردن پرچینها ایجاد کردهاند!
اصطلاح “مسیر غریزی” را رابرت مک فارلِین در توضیح” مسیرها و بریدگیهایی که با میل و قدمزدن عابران ایجاد شده و بویژه مسیرهایی که خلاف طراحی یا برنامهریزی پیشین بودهاند”، به کار بردهاست و به آنها “مسیرهای آزادانه اراده” نیز میگوید. نشریه New Yorker اسمهای دیگری مانند: مسیر دام، مسیر دزدان دریایی، مسیر اجتماعی، مسیر جانوران، راه میمونها و راه فیلها (غالباً در داستانها و ناداستان ها) به روی آنها گذاشته است. همانگونه که Sir James Matthew Barrie – داستان نویس مشهور- به آنها راه هایی میگوید که خودشان، خودشان را شکل دادهاند.
در واقع این راهها، نه یک راه بلکه رشتههایی از مسیرهای غریزی هستند ودر بسیاری از موارد، دهها هزار نفر با قدرت و لذت مرموزترین و غیرمنطقی ترین مسیرها را جست و جو میکنند. این مسیرها میتوانند در هر نقطه، از گوشه و کنار شهرهایی که ظاهراً فراموش شده اند ، تا اراضی دولت های ملی – همانطور که در کنگره ملی برزیل اتفاق افتاده است- شکل بگیرند. برخی از آنها به حدی تثبیت شده اند که در Google Maps نیز قابل مشاهده هستند.
در توصیف مسیرهای غریزی، از راهی که به تصویرسازی “تنش میان طبیعت و محیط مصنوع و رابطه ما با آنها” میپردازد، استفاده میشود. به دلیل اینکه این راهها عموماً در جاهایی شکل میگیرند که مسیر از پیش طراحی شدهای وجود ندارد، میتوان آنها را”نمایش اشتیاق” کسانی که میل به پیادهروی دارند و راهی که از طریق آن ساکنین شهر به طراحان و برنامه ریزان شهری – و به وسیله پاهای خود – بازخورد نشان میدهند، دانست.
این مسیرها، علاوه بر نمایش مقاومت حداقلی عموم، در نمایش اینکه مردم در چه راههایی قدم نمیگذارند نیز به کار میآیند. اگر سالها در یک مسیر حتی برای چند متر قدم بزنید، احتمالاً این همان چیزی است که شما با آن شناخته خواهید شد. این همان ایدهای است که بر مبنای آن یک مجله آکادمیک این مسیرها را به عنوان شواهدی بر “نافرمانی مدنی” توصیف میکند.
به جای نادیده انگاری مسئله و یا ایجاد محدودیت بر پیادهراههای موجود از طریق نصب نرده، فنس یا مانع به منظور جلوگیری از پرسهزنی در مسیرهای مخالف برنامهها و طرحهای شهری، برخی برنامه ریزان شهری میکوشند تا آنها را در طراحی محیطهای شهری بگنجانند.
این جرقه با سخنان جین جیکوبز، به عنوان یکی از طرفداران اصلی پیکربندی شهر با مسیرهای غریزی، زده شد که میگوید: “هیچ فرآیند منطقی را به زور نمیتوان به شهر قبولاند؛ مردم آنها را میسازند و خب شهر برای آنهاست … و ما باید طرحهای خود را با آنها مطابقت دهیم”.
Riccardo Marini – معمار و برنامهریز شهری- موضوع مسیرهای غریزی را بسیار جدی گرفته است، و نمونههای بسیاری از این مسیرها را که کمتر مورد توجه بودهاند را بررسی کردهاست. او دراین باره میگوید: “برخی طراحان سنگهای گرانیت گرانقیمت را درمسیرها به عنوان بخشی از منظر مورد استفاده قرارمیدهند، اما مردم از تپه مجاور بالا میروند، چراکه مغزشان به آنها میگوید که این راه سریعتری برای رسیدن به مقصد است. حتی اگر به قیمت گلآلود شدن باشد. در حقیقت مسیرهای غریزی نمایشدهنده الگوی “حرکت” است، چیزی که در طراحی منظر بسیار اهمیت دارد”.
Mariniسالها با Jan Gehl-برنامهریز شهری و نظریه پرداز مشهور دانمارکی- که مردم، تمایلاتشان و تاثیر متقابل آنها بر (و از) فضا را به عنوان هسته اصلی کار خود قرار داده بود، همکاری کردهاست. مسیر غریزی موضوعی مرتبط با “گوش کردن به مکان” است و Marini ضمن انجام این کار ، حتی نقشه محلهای انداختن آدامس وتهسیگار را در خیابان Regent لندن را ترسیم کرده است تا متوجه شود که کجا می تواند نیمکت و مبلمان شهری قراردهد.
استفاده از این نوع خوانشها و مدارک برای طراحی یک محیط، کاری جدید نیست. بسیاری از پردیسهای دانشگاهی قبل از اضافهکردن مسیرهای پیاده منتظرند تا دانشجویان و اساتید مسیر عبور خودرا انتخاب کنند. دانشگاه ایالتی میشیگان یکی از این مؤسسات بوده است که، امروزه با نگاه به نقشههای هوایی پردیس آن، طرحی شبیه یک نقشه از پیش طراحی شده و زیبا به چشم میآید و این طرح حاصل ثبت کردن مسیرهای غریزی اساتید و دانشجویان در محوطه آن است.
در دهه90 میلادی Rem Koolhas-معمار هلندی- با برداشت مسیر حرکت دانشجویان در طراحی موسسه فناوری ایلینویز، یکی از مشهورترین نمونههای این سبک طراحی را تولید کرد.
همچنین ، بیمارستانها نیز به عنوان کاربریهایی که به پیادهراه های ارگانیک واکنش نشان میدهند ، شناخته شده اند: در انستیتوی ملی بهداشت ایالات متحده ، پیادهراه هایی که در دهه 1960 ، 70 و اوایل دهه 80 به گونهای خودبهخودی توسعه پیدا کردند ، آسفالت شدند.
نمونهها و سوابق تاریخی دیگری نیز وجود دارد. به گفته برخی از کارشناسان برنامهریزی شهری ، Broadway اولین مسیرغریزی نیویورک بود ، به دنبال آن مسیر Wickquasgeck توسط خود آمریکاییها ساخته شد، مسیری که تصور می شود کوتاهترین مسیر بین شهرکهای پیشااستعماری در منهتن بوده است که از میان باتلاق ها و تپه ها عبور نکردهاست. بنا به گفته Marini، مسیر Broadway تنها مسیر غریزی موجود است که بوسیله شبکه شهرسازی اروپاییها که بعدها بر نقشه شهر تحمیل کردند، محو نشدهاست.
برهمین مبنا با استفاده از مسیرهای غریزی میتوان ریشههای ساختاری شهرها راشناسایی کرد. Erika Luckert- نویسنده کانادایی-در مقاله نقشه برداری مسیرهای غریزی شهر کانادایی Edmonton ضمن اشاره به مسئله فهم سازمان فضایی شهرها ازطریق این مسیرها میتویسد:” این مهم زمانی ممکن است که آنها هنوز محو نشده باشند. در واقع آنها تنها مسیر نیستند، بلکه اسناد تاریخی هستند که الگوهای حرکتی پیشینینان را آشکار میسازند، و به گذشته اجازه میدهند که حال را شکل دهد. ” چیزی که او به طور مشخص آنرا«مسیر غریزی که توسط چوپان یا گله دار و حیوانات آنها که از مزرعه تا بازار، طی میشدهاست» مینامد.
برای Andrew Furman استاد طراحی داخلی ومعماری دانشگاهRyerson در تورنتوی کانادا که سالها در مورد مسیرهای غریزی تحقیق کردهاست، این مسئله به مثابه خوانش این نکته است که” آنها به ما از میل بی پایان بشر برای انتخاب کردن و اهمیت پیش بینی ناپذیر بودن مسیر طی شده، روایت میکنند”. با درنظر گیری این نکته که در شهرهای مملو از ساخت و ساز، قوانین کاربری درفضاهای عمومی و نیمه عمومی حضور جدی دارند، Furman اضافه میکند:” مسیرهای غریزی در واقع راهی برای رعایت نکردن دستورات است”. مسئله ای که او آنرا “مقاومت” نامگذاری میکند و میگوید: “هرکسی میتواند برداشت خود را ازین مسئله داشته باشد، این حقیقتاً موضوع مهمی است که شما روایت خود را در این بحث داشتهباشید”.
وی همچنین مخاطب را به بخشی از کتاب Rebecca Solnit در مورد تاریخ پیادهروی با نام ” Wanderlust” ارجاع میدهد: “پیاده روی شیوه ای است برای ایجاد جهان و همچنین حضور در آن.”
ترجمه و افزوده: مهندسین مشاور پژوهشکده نظر
منبع: The Guardian