طبق تعریف وزارت مسکن و شهرسازی، طرح تفصیلی، تنظیم برنامه های مفصل و انجام اقدامات جزیی در مناطق و محلات شهری و طراحی آن ها است. اما با مشاهده بافت تهران این سوال پیش می آید این طرح ها که به نظر می رسد سرشتی عقلانی، هدایتگر آنهاست چگونه سیاست تهدید-فرصت را به تهدید-تهدید تبدیل می کند و در واقع موجب تشدید بافت فرسوده می شود؟ به عبارت دیگر بافت شهری علیرغم نو شدن کالبدی، متلاشی و زیر عناوینی چون نوسازی از آنچه بوده اند دور و در نهایت ناپدید می شوند.
در طرح تفصیلی طبق الزامات قانونی و اجرایی، برخی از مسیرها باید عریض تر و گاهی راه هایی که جز راه های موجود گذرها و در اصل پلاک های مسکونی هستند، باید بازگشایی شوند. مدیریت شهری در اجرای چنین طرح و دستورالعملی با مانعی از جمله وضع موجود روبرو است. به بیان دیگر تعدادی کثیری از پلاک های مسکونی و بلوک ها در مسیر طرح تعریض خیابان های محلی یا بازگشایی واقع می شوند.
مالکین بلوک ها در برابر این طرح یا خانه ها را باید به شهرداری بفروشند یا به دلیل قرار گرفتن در طرح بدون تغییر کالبدی و در همان وضع موجود باید به حیات خود ادامه دهند. به دلیل اینکه شهرداری پروانه یا جواز ساخت نمی دهد ساکنان نمی توانند در خانه های خود نوسازی انجام دهند؛ از اینرو در بلند مدت این فرایند عامل اصلی فرسودگی در بافت می شود. از سمت دیگر مدیران شهری به علت نداشتن سرمایه برای خرید خانه، به راحتی قادر به خرید یا تملک املاک نیستند. در نتیجه شرایط خانه هایی که در طرح قرار گرفتند در بلاتکلیفی تدریجی، فرسوده تر و در معرض خطر بیشتر قرار می گیرند. به عنوان مثال در خیابان شهید تلکی- محله شوش از 10 متر به 20 متر باید عریض تر شود (تصویر 1)؛ یعنی باید تملک، تخریب و بازگشایی گردد. اما شهرداری قدرت خرید ندارد و از طرف دیگر اجازه ساخت نمی دهد و این مسئله حدود یک دهه در بلاتکلیفی قرار دارد. به عبارت دیگر این طرح ها و سازوکار انباشت سرمایه از طریق سلب مالکیت در بلند مدت موجب مرگ حیات فضایی می گردد. لوفور در کتاب درآمدی بر تولید فضا معتقد است در این معنا فضای شهری هیچ دشمنی بدتر از برنامه ریزی شهری و برای برنامه ریزی شهری ندارد، که ابزار استراتژیک سرمایه داری و نظام مدیریتی برای دست کاری واقعیات قضایی شهر با کیفیات متفاوت از جمله فرسودگی و غیر فرسودگی -پاره پاره و تولید فضای کنترل شده است.
نتیجه چنین سیاستی جز تهی دست تر شدن منطقه ها و محله های کم توان و آوارگی ساکنان آنها و کم و بیش درافتادنشان در مدار اجاره نشینی و وضعیتی ازنظر سکونتی به مراتب بدتر از وضعیت موجود یا در بهترین حالت برابر با وضع موجود نبوده است. بر مبنای نظر هانری لوفور، بازتولید فضا بدین شکل در قالب طرح های مطالعاتی و فرادست، باوجود نام متداولش: توسعه، در چارچوب منطق فضایی تماما اقتصادی و غیر اجتماعی اش مورد توجه قرار می گیرند. این طرح ها که به نظر می رسد سرشتی عقلانی هدایتگر آنهاست، کمترین توجهی به وضعیت زیستی حال و آینده ساکنانی که ملکهایشان در طرح بازگشایی قرا می گیرد، نمی کنند.