آیا عمومی و جامع بودن سرفصل های رشته شهرسازی از دقت این رشته می کاهد؟ از سال 1378 که اولین ورودی های رشته شهرسازی در مقطع کارشناسی دانشکده هنرهای زیبا شروع به تحصیل کردند، به اصطلاح رشته شهرسازی در مقطع کارشناسی راه اندازی گردید. سرفصل های دروس این رشته بدلیل تشخیص ماهیت بین رشته ای، در حیطه های گسترده ای از هندسه، بیان معماری تا جغرافیا، جامعه شناسی، اقتصاد، حمل و نقل و تاسیسات، نقشه برداری و … را در برمی گیرد. این گستردگی و البته عمق نسبتا کم به نظر می تواند آسیب و در عین حال قوت محسوب گردد.
درست است که یک شهرساز بنابر ضرورت همکاری با گروه های متعدد حرفه ای، ناچار به تسلط نسبی در حوزه های مرتبط است. اما آسیب مذکور در نقاطی نمود پیدا می کند که برای مثال در جلسات تخصصی و یا با روش هایی مانند دلفی یا تحلیل سلسله مراتبی (AHP) نیاز به استفاده از نظر متخصصان رشته شهرسازی وجود دارد. البته بصورت عرفی افرادی (عمدتا بنام) به عنوان خبره در موضوع های ریزتر شناخته شده اند، اما این موضوع در درجه اول رسمیت ندارد و مانند بیماری که به متخصص خاصی رجوع می کند که براحتی قابل جستجو و دستیابی است، در مورد مسائل شهری چالش های زیادی پیش روست. در درجه بعد تخصص فرد مانند یک حرفه مند (نجار، آهنگر و آشپز …) تجربی است و خود فرد معمولا پس از فارغ التحصیلی و در خلال حرفه به این تجربه دست یافته است.
این مساله در فرآیند داوری پژوهش هایی مانند طرح ها، پایان نامه ها و مقالات نیز مجددا نمود پیدا می کند. مسلما یک فرد شهرساز مسلط به تمام علوم رشته خود و در جزییات نخواهد بود (چیزی شبیه به علامه!) البته عده زیادی از متخصصان و پیشکسوتان این رشته از گذشته و با پایه عمدتا معماری وارد این عرصه شده اند اما درباره تربیت نسل های آینده شهرسازان به نظر می رسد نیاز به برنامه ریزی بیشتری وجود دارد.
یکی از نتایج حاصل از این تنوع و گستردگی سرفصل ها و دانش حاصله در دانشکده ها و موسسات رشته شهرسازی، تولید شهرسازان زیادی با تسلط کلی (شاید شبیه به یک پزشک عمومی) و نه متخصص در حیطه ای خاص باشد. گرچه در مقاطع تحصیلات تکمیلی با تمرکز بر موضوعی جزئی تر، احتمال کسب تخصص بیشتر در یک حیطه هست و وجود اساتید گرانقدر و خبرگان رشته شهرسازی با تسلط بر موضوع های جزئی تر گواه همین امر است، اما همچنان طیف غالب فارغ التحصیلان با دانش عمومی گسترده و کم عمق وارد حیطه حرفه ای می گردند.
به نظر می رسد تعدد محورهای رشته شهرسازی و مسائل متناظر آنها در شهرها می تواند منجر به پرورش نیروی کاری متخصص تر در هر حوزه گردد. شاید این هدف از طریق تفکیک و آموزش دانشجویان رشته شهرسازی در مقطع کارشناسی ارشد و فراتر از دو دسته برنامه ریزی و طراحی شهری ( و البته گاهی مدیریت شهری) باید صورت بگیرد.
بر اساس آنچه گفته شد، نیاز جدی به آموزش و پرورش نیروی متخصص در رشته شهرسازی و در دسته های جزئی تر و با تسلط بیشتر (مانند پزشکان متخصص) وجود دارد. ایجاد زمینه برای تعریف گرایش های متعدد و سرفصل های مرتبط در مقطع کارشناسی ارشد و حتی کارشناسی ضروری به نظر می رسد. چنانچه برای مثال زمزمه هایی از ایجاد رشته تخصصی شهرسازی با گرایش انرژی در مقطع کارشناسی ارشد وجود دارد.
همچنین تسلط به ابزارهای مرتبط مانند مدل های کمی و کیفی، نرم افزارها و نظایر آن می توانند بر دقت و کیفیت دانش فارغ التحصیلان بیافزایند. در این صورت جایگاه هر شهرساز در آینده حرفه ای مشخص تر خواهد بود و از مداخله افراد در چندین حوزه و کاهش دقت نتایج حاصله پیشگیری خواهد شد. همچنین به نظر می رسد از این طریق دسترسی عادلانه تری به فرصت های شغلی در رشته شهرسازی در بخش های دولتی، عمومی (شهرداری) و خصوصی حاصل خواهد شد.