مفهوم هویت در فضاهای شهری معاصر
نقد حاضر بر مفهوم هویت در فضاهای شهری معاصر و علل بحران هویت در این فضاها وارد شده است. فهم ریشه های بحران هویت و عوامل شکل گیری آن برای ارائه راهحل، ضروری به نظر می رسد. عوامل شکلدهنده بحران هویت در معماری یک سرزمین متفاوت می باشد.
ورود معماری از سرزمین های دیگر به شیوه های گوناگون صورت گرفته است. این عمل که فرد یا گروهی به جای بهره وری از فرهنگ محلی، اقدام به واردات فرهنگ بیگانه می نماید. بدین ترتیب به تدریج بناهایی با اعمال سلیقه شخصی یک یا چند فرد از قشر حاکم ساخته می شوند که هرکدام از بناها نماینده فردگرایی افراد حاکم می باشد.
شهر، اکنون ترکیبی است از سه قسمت عمده: بافت قدیمی از هم پاره شده، با کالبدی گسسته که به سرعت در حال تخلیه شدن و اضمحلال است؛ مساکن کثیف، غیربهداشتی و غیرانسانی با بافتی کاملاً خودبهخودی، خالی از هرگونه تمهیدات زیست محیطی و نشأت گرفته از سوداگری بر زمین در حاشیه شهر و سرانجام محلات متجدد، با نوعی معماری کج سلیقه و پرخرج، آن هم با بافتی خودبهخودی و خالی از هر تفکر کالبدی – فضایی.
شهر در هر سه قسمت خالی از ضابطه و قاعده شهرسازی و معماری منطبق بر زمان است. توسعه سریع شهرنشینی در ایران منجر به ساختن فضاهای شتابزده و طراحی نشده گشته است. طراحی بخش های جدید شهرها اکثراً منحصر به تهیه نقشه کاربری زمین شامل: یک شبکه شطرنجی یکنواخت فاقد سلسله مراتب و قطعهبندی زمین غالباً به صورت یکنواخت و تکراری و ضوابط تراکم ساخت در فضاهای بین آنهاست.
عدم توجه به بعد سوم و احجام ساختمان ها، ارتفاع جداره ها، خط آسمان و فقدان طراحی ساختمان های هم جوار و قابل رؤیت در لبه خیابان ها، به عنوان مجموعه های معماری، بدون توجه به هویت کل آنها، منجر به بی نظمی و اغتشاش و گاه یکنواختی در سیما و معماری فضاهای شهری شده و متأسفانه اکثراً با کیفیت فضایی مطلوب ساخته نشده است.
یکی از دلایل سردرگم بودن معماری امروز ایران در یافتن هویت خود، روشن نبودن اندیشه پشت این معماری است. اگر ما به درستی به اندیشه زمان خودمان مسلط شویم یا به عبارت بهتر، اندیشه روشنی برای امروز ما وجود داشته باشد، شاید معماری راحتتر بتواند هویت خود را بازیابد. امروزه تعابیر متعددی از وضعیت معماری معاصر ایران نقل گردیده و میگردد. به این تعبیر، معماری امروز ایران در میان گذشته و آینده معلق و برای یافتن مسیر خود، در تکاپو است.
در چنین شرایطی گاه حسرت و خاطره گذشته پرافتخار و زمانی دیگر معماری تجمل گرا و چشم نواز غرب او را بهسوی خود خوانده و از یافتن مسیر حقیقیاش دور می نمایند. لیکن شناخت و دریافت مسیر حقیقی در این میان، راهی بس دشوار است، زیرا که از سویی گذشته و سنن ما هنوز سرشار از اندیشه ها و اصول جاودان بوده و از سوی دیگر کنکاش ها و پاسخ های امروزی معماری مغرب زمین نمی تواند پاسخی مناسب به شرایط پدید آمده از بستر فرهنگی- اجتماعی سرزمینمان باشد.
به صورت کلی می توان بیان کرد که هویت، امری صلب نمی باشد و در طول زمان با انسان و باورهایش متحول می شود. هویت و عامل تشخص، اگر در حصار خود محبوس گردد میمیرد. پس باید با انسان متحول شود. طبق تعریف، هویت دارای مختصاتی است که همچون نخ شاخه نبات ما را به اصل و ریشه های ذاتی و گذشته خود وصل می کند، ولی زمانه بر اساس نیازهای روز بلورهای متفاوتی به گرد آن رشته تشکیل می دهد که مشترکات ما با معماری جهانی را شامل می شود.