فضاها و اماکن عمومی در سطح محلات تا چه اندازه در رویدادها و بحران ها مانند طرح واکسیناسیون عمومی مورد استفاده قرار می گیرند؟
در نظام شهرسازی سنتی یا حتی نوین، تأکید زیادی بر مرکز محله یا تأمین زیرساخت های پشتیبان سکونت در مجاورت محلات مسکونی شده است. عمدتاً از این فضاها و اماکن به عنوان محل تعامل شهروندان یا ارائه خدمات به آنها یاد می شود.
فضاهای مذهبی مانند مساجد و حسینیه ها در طول تاریخ، محافلی مطمئن و کارگشا در زندگی ایرانیان بوده اند. عمدتاً در این اماکن اتفاقات و رویدادهای اجتماعی مختلفی شکل می گیرد و به نوعی بسته به مقیاس این مکان، این رویدادها بازتاب محله ای تا شهری دارند. در ایام کرونا و محدودیت های تردد و تجمع، این مکان ها نیز به نوعی تعطیل شده و رفت و آمدی در آنها اتفاق نمی افتاد. با این حال شاهد فعالیت های اطعام یا تقسیم بسته های کمک معیشتی در ایام کرونا از طریق این اماکن بودیم.
سرای محلات شهرداری تهران که به عنوان پایگاه های مشارکت مردمی در دل محلات شهر از آنها یاد می شود، نیز از جمله اماکنی هستند که به جهت قرارگیری در مرکز محلات، دارای دسترسی سهل و آسان برای افراد محلی هستند.
با روی کار آمدن دولت جدید و تسریع واردات و سرعت گرفتن واکسیناسیون، افزایش پایگاه های واکسیناسیون از جمله نیازها و ضرورت های شهر تهران بود که بارها در رسانه ها از آن به عنوان خواسته فوری شهروندان یاد می شد.
مشارکت شهرداری در طرح واکسیناسیون
شهرداری تهران نیز با شعار یاری دولت در این امر اضطراری از تجهیز برخی مراکز تحت مدیریت خود مانند سوله های مدیریت بحران و بوستان های شهری برای این امر خبر داد. ارگان های نظامی نیز خبر از تجهیز پایگاه هایی در سطح شهر دادند. حتی اماکن آموزشی مانند دانشگاه ها نیز به این موارد افزوده شدند.
اما موضوع مهم این است که آیا در دل محلات شهری با توجه به تمهیدات سیاسی، اجتماعی یا حتی شهرسازی امکانات لازم برای استفاده در این موارد و زمان ها وجود ندارد؟ آیا باید برای هر بحران یا مواردی از این قبیل، حرکتی جهادی صورت پذیرد و دستگاه های مختلف امکانات خود را در جاهای جدید هزینه کنند؟
اصولاً اماکن عمومی شهری از جمله اماکن مذهبی یا اداری مرتبط با شهرداری، در زمان آرامش شهر، دارای بودجه های خاص برای انجام فعالیت های مرتبط با حوزه خود هستند و بر همین اساس نیز از حداقل امکانات لازم برای ارائه خدمت به مردم برخوردار هستند. این امکانات شامل فضای باز یا سرپوشیده متناسب، دسترسی به تأسیسات شهری و پرسنل اداری یا افتخاری برای ارائه خدمت است.
از طرفی موقعیت این اماکن در سطح محله برای افراد ساکن از قبل شناخته شده و دسترسی پیاده به آنها نیز به راحتی امکان پذیر است.
در مورد واکسیناسیون علیه بیماری کووید 19 آنچه بیشتر از همه در رسانه ها انعکاس داشت، صف های طولانی برای پذیرش بود. صف هایی که به نظر می رسید علی رغم ثبت نام مردم در سامانه و دریافت وقت، به دلیل ازدحام جمعیت بیش از ظرفیت آن مرکز امری محتمل بودند. چه بسا این شلوغی و ازدحام مانع رعایت پروتکل های بهداشتی نیز می شدند.
عمده این پایگاه ها دارای دسترسی سواره بودند و البته معضل پارکینگ هم داشتند. در صورتی که با تغییر مقیاس از شهر به محله، مدیریت شهری می توانست در کاهش فاصله و جمعیت و در نتیجه کیفیت ارائه خدمات و در نهایت جلب رضایت مردم، توفیق بیشتری داشته باشد.
نگاه مسئله محور مدیریت شهری بارها در اتفاقات مهم مانند این ثابت کرده است که در مواقع بحران و ضرورت اقدام عاجل، مدیریت شهری در تهران حتی از ظرفیت های تحت اختیار خویش نیز اطلاع نداشته و برای تجهیز اماکنی که دارای جایگزین های بالقوه در سطح محلات هستند، اقدام می کند و عملاً هزینه های اضافی برای شهروندان خود ایجاد می نماید.
بسیاری از این هزینه ها مادی نیستند؛ اتلاف وقت شهروندان در ترافیک، نبود جای پارک مناسب حوالی مراکز تعیین شده و ازدحام جمعیت نیز جزو هزینه ها محسوب می شوند. با نگاهی به اطلاعات ارائه شده در اپلیکیشن نشان برای نمایش مراکز واکسیناسیون، سهم اندک سرای محلات، مساجد و حسینیه ها و حتی بوستان ها و فضاهای باز درون محله ای به وضوح قابل مشاهده است.
فضاها و اماکنی که در صورت شناسایی پتانسیل ها می توانند بدون نیاز به تجهیز مجدد، خدمات را به مردم در مقیاس محله ای ارائه کرده و از سردرگمی و شلوغی بیش از حد در مراکز بزرگتر بکاهند.
عموماً غلبه نگاه تجمیعی به نگاه و نگرش شبکه ای در مدیریت شهری دلیل عمده این نابسامانی ها تلقی می شود و به نظر می رسد مدیریت شهری با نگاه جزم گرای خود هیچ گاه نخواهد توانست از ظرفیت های مدیریت محله محور و مشارکت مردم بهره مند شود و مجبور خواهد بود تا برای هر اتفاقی، مکان خاصی را تجهیز و برای مدت محدود مورد بهره برداری قرار دهد.
این موضوع در بلندمدت، موازی کاری ها و اتلاف منابع شهروندان را بیش از پیش آشکار خواهد کرد و چه بسا اعتماد مردم به مدیرانی که از امکانات زیر دست خود نیز اطلاع درستی ندارند، کمتر از همیشه خواهد شد.
عدم شناخت پتانسیل این اماکن در محلات، منجر به عدم استفاده از آنها می شود. در صورتی که مدیریت شهری می تواند علاوه بر بهره برداری از آنها در هنگام بحران، هزینه های از قبل انجام شده در آنها را اقتصادی کرده و به نوعی کارایی آنها را به شهروندان اثبات نماید.
در این مطلب تنها به اماکن تحت اختیار شهرداری اشاره شد و چه بسا اگر پایگاه های سلامت وزارت بهداشت و دیگر امکانات ارگان ها را هم به شمار آوریم، خواهیم دید، حجم عظیمی از پتانسیل ها به صورت شبکه ای در مقیاس محله ای وجود دارند که به دلیل عدم شناسایی ظرفیت ها و پتانسیل های آنها یا حتی تقویت پتانسیل ها در طول زمان، در مواقع ضروری از چرخه بهره برداری بیرون می مانند.