انسان مهمترین عامل معنادهنده به مکان است. نوعی ارتباط میان انسان و مکان حاکم است که «رلف» از آن به عنوان روح مکان یاد میکند و «شولتز» آن را عاملی میداند که حالت روحی را سبب میشود. برای شناسایی محیط دو شیوۀ کلی وجود دارد: یکی ترسیم ذهنی تصاویر شهروندان است؛ یعنی پدیدارساختن تصویر ذهنی محیط که افراد به آن شکل داده و از آن به عنوان رفتارشان در شهر، استفاده میکنند. شیوۀ دوم نیز دیدگاه زندگی روزمره بوده که دیدگاهی است که مسایل را از پایین میبیند، «واقعیت را مرئی میکند»، و «بینشها و امکانات جدیدی برای گذشتن از شکاف میان تولید و باز تولید و برای دیدن هستی به مثابه یک کلیت» ارائه میکند.
مسائل و مشکلات شهرهای جدید از جمله آنها تأثیر عمیق شهرنشینی بر سنتها و روابط مرسوم، مشکل تدارک و آمادهسازی خدمات و زیرساختهای عمومی، تکثیر سکونتگاههای غیررسمی و مشکلات دیگر، باعث توجه فزایندۀ محققین رشتههای گوناگون به مطالعۀ کیفیت زندگی، کیفیت مکان و بهزیستی انسانی در نواحی شهری کشورهای مختلف به عنوان ابزاری برای پشتیبانی از سیاستگذاریهای عمومی شده است.
در بحث فضای شهری با کیفیت، این که کیفیت چه تعریفی دارد و چه عواملی بر آن مؤثر واقع میشود، از اهمیت ویژهای برخوردار است به گونهای که تمام فرایند برنامهریزی یک شهر، بر پایۀ آن بنا میشود. اما این کیفیات توسط چه کسانی باید تعریف و تبیین شوند؟ آیا میان آرای شهرسازان و شهروندان در ارتباط با این مسئله تطابق وجود دارد؟ برنامهریزی که با دیدی «بر فضا» به موضوع مینگرد یا شهروندی که «در فضا»ست و زندگی او با فضای کالبدی شهر در هم آمیخته است؟
کیفیت محیط موضوعی پیچیده و در برگیرندة ادراکات ذهنی، نگرشها و ارزشهای گروهها و افراد مختلف است. کیفیت محیط از برایند کیفیت اجزای متشکله یک ناحیه معین حاصل میشود، اما با این حال بیشتر از جمع اجزای سازنده، بر ادراک کلی از یک مکان دلالت دارد. اجزای سازندۀ محیط (طبیعت، فضای باز، زیرساختها، محیط انسان ساخت (مصنوع)، تسهیلات محیط کالبدی و ذخایر طبیعی، روابط اجتماعی و …) هر یک مشخصات و کیفیات خاص خود را داراست. با این حال به طور کلی کیفیت محیط شهری را میتوان این گونه تعریف کرد: کیفیت محیط عبارت است از شرایط اجتماعیـ فرهنگی و کالبدی محیط شهری که نشاندهندة میزان رضایت یا عدم رضایت شهروندان از محیط شهری است در واقع «یک محیط با کیفیت بالا، حس رفاه و رضایتمندی را به جمعیتی که در آن ساکناند به واسطۀ ویژگیهایی که ممکن است فیزیکی، اجتماعی یا نمادین باشند، منتقل میکند».
اما در مورد شهرهای ایران و بافت فرسوده شهری، به طور کلی تحقیقات نشان داده که در تصویر ذهنی شهروندان و شهرسازان کیفیات محیط بافت فرسوده شهری در حد متوسط و پایین قرار دارد؛ در این میان شهروندان از مؤلفههای محیطی و اجتماعیـ فرهنگی بافت فرسوده در نسبت با سایر معیارها رضایتمندی بیشتری دارند و عمدة مشکلات این بافتها و محلات را در وضعیت اقتصادی پایین ساکنان و معیارهای اقتصادی و مدیریتی بافت میدانند؛ در حالیکه شهرسازان از مؤلفههای اقتصادی و اجتماعی بافت فرسوده رضایت بیشتری دارند و به درآمد ساکنان این بافتها توجه چندانی نمیکنند؛ آنها عمده مشکلات این محلات را در مسایل مدیریتی و کالبدی بافت میبینند. بنابراین میتوان به این مهم رسید که با استفاده از این ارزیابیهای تطبیقی میبایست قدمهای بعدی در راستای همسوسازی انگارههای شهروندان و شهرسازان برای ارتقای کیفیت محیط شهری بهره برد و در بعضی موارد به تغییر رویکرد از بالا به پایین به پایین به بالا در برنامهریزیهای شهری بیش از پیش توجه نمود.