در سالهای اخیر برگزاری سمپوزیومها و دوسالانههای طراحی و ساخت مجسمۀ شهری در راستای اهمیتدادن به هنر شهری برگزار شده است؛ که در اهداف برگزاری آنها میتوان ردپایی از توجه به افزایش ارتقای سطح کیفی محیط شهری دید. اهدافی چون ارتقای هنر مجسمهسازی در فضاهای شهری، توسعه، تثبیت و ارتقای هنر مجسمۀ شهری، ارتفای کیفیت سیما و منظر شهری و …، اما آیا این مهم محقق شده است؟
بالطبع، برگزاری این رویدادها، زمینه را برای افزایش کمی مجسمهها در سطح شهر، فراهم میکند؛ اما تأثیر آنها بر ارتقای کیفیت، هنوز نامشخص است. شاید یکی از دلایل این باشد که هنوز بر خود ما مشخص نیست که کیفیت یعنی چه و اگر چه کنیم کیفیت را ارتقاء دادهایم؟ بنابراین تکثیر و افزایش عددی صرف را گامی به جلو دانسته و در نهایت خود را با پایینبودن بضاعت هنری! قانع میکنیم. اما تا به حال برای رشد این بضاعت چه کردهایم؟ برگزاری سمپوزیومها و دو سالانهها اگر تنها مجلسی برای گردهمآیی عدهای هنرمند مجسمهساز و نمایشِ مدیریتیِ تزریق کیفیت به کالبد باشد و در آنها اثری از بررسی مجسمۀ شهری، بررسی تأثیر متقابل آنها بر فضای شهری، بررسی تأثیر آنها بر ذهن مخاطب، ارتباط با زمینه و جانمایی صحیح و توجه به دیالکتیک هنرمند و اثرش و وجود نداشته باشد، باید چندین سال آینده نیز شاهد دور باطلی باشیم که نه تنها ما را به مقصد کیفیت نخواهد رساند؛ بلکه در دام تکراری بدون تفاوت با پیش و پس گرفتار خواهد کرد.
از طرفی دیگر رشد عددی مجسمهها را معلول مطالبه و درخواست مخاطب فضاهای شهری و تغییر سطح نیازهای او نسبت به گذشته تلقی میکنند؛ که اگر فرض کنیم این گزاره، گزارۀ درستی است، سؤالات جدیدی همچون چه کسی، چه چیزی را و چگونه مطالبه میکند؟ مطرح میشود که پاسخ به همۀ آنها نیازمند دستیابی به شناختی عمیق از مخاطب و ذهن اوست که به نظر میرسد مادامیکه مدیران تنها یکهتازانِ عرصۀ تصمیمگیری و انتخاب باشند، حاصل نخواهد شد. گواه این امر هم همین تعداد مجسمۀ شهری که در سطح شهر هستند و به جای اینکه میراث جمعی مردم و خاطرهساز باشند، به عنصری ضدخاطره تبدیل شدهاند.
در نهایت میتوان گفت کیفیت، در قالب کلمات حاصل نمیشود، بلکه نیازمند اقدامات عملی است که به نظر میرسد هنوز فاصلۀ زیادی با آن داریم و یا در خوشبینانهترین حالت، در اوائل راه آن هستیم. تغییر در نوع نگاه و تعریف مسئله نیز میتواند راهگشا باشد. تا زمانی که نگاه بالا به پایین، مدیرسالارانه و ضدکارشناسی به مسائلی که مخاطب اصلی آنها مردم هستند داریم، نباید منتظر رشد بضاعت و به تبع آن ارتقای کیفیت باشیم. حالا که چند رویداد برگزار شده و کمیت را ارتقا داده، کاستیها را شناختهایم، وقت آن رسیده که به دنبال تعریف دقیقتری از کیفیت باشیم.