پایگاه تحلیلی - خبری نظرآنلاین

رسانه راهبردی - انتقادی پژوهشکده نظر

غلتیدن رو به بالا در خیابان ولیعصر

چکیده: با خودم قرار گذاشته‌ام یکی از آن روزهای خنک پاییزی سربالایی خیابان ولیعصر را تا حوالی میدان تجریش بروم، از کجا شروع کنم معلوم نیست...

با خودم قرار گذاشته‌ام یکی از آن روزهای خنک پاییزی سربالایی خیابان ولیعصر را تا حوالی میدان تجریش بروم، از کجا شروع کنم معلوم نیست…

نظرآنلاین، سحر سلخی (مهندس معمار): غلتیدن رو به پایین آسان‌تر از رفتن به بالای بلندی است، قانونی طبیعی که در خیابان ولیعصر می‌شود آن را تجربه کرد، خیابانی که اگر بخواهی از شمال به جنوب آن بروی انگار سهل‌تر است تا برعکس.

حالا که هوا  و گرمای تابستان شکسته، کافیست یک بار از آن تصمیم‌های عجیب بگیرید و این قانون را امتحان کنید. من این قانون را تقریبا سالی دو بار امتحان میکنم تا مطمئن شوم درست کار می‌کند، یک بار در بهار و بعد در پاییز.

روزی از روزهای اوایل پاییز که تهران در وارونگی هوای آلوده اسیر نشده بود و گرما بار سفر بسته و رفته بود، از میدان تجریش، پیاده به سمت پایین (در خیابان ولیعصر) راه افتادم.

پرسه زنان و سرخوش از هوا و روزگار به نزدیکی‌های میدان ولیعصر که رسیدم پشت چراغ قرمز، در شش و پنج اینکه بپیچم به غرب و بروم سرخوشی را در بلوار کشاورز ادامه بدهم یا نه به فکرم رسید چرا تا به آن روز پیش نیامده که این بلندترین خیابان ایران، ولیعصر را از جنوب به شمال پیاده بروم؟ چون پیاده رفتنِ سربالایی سخت بوده؟ 

خوب فکر کردم و دیدم تا جایی که یادم مانده مسیر سربالایی را نه از روی تفنن و خوشی و قدم‌زنان، بلکه سوار بر اتوبوس یا تاکسی و با عجله و هراس از گیر افتادن در راه‌بندان و دیر رسیدن طی کرده‌ام!

شاید راز طیِ طریق در سربالاییِ طولانیِ ولیعصر، عدم تلاش برای زود رسیدن باشد، باید عجله نکنی و احتمالا برای رسیدن به آن سرعت مطمئنه که خسته‌ات نکند، هدفی لازم است نه آنچنان مهم که تو را وادار به دویدن و چنگ انداختن به سواری‌های مسیر کند.

شاید به قول «لوییزا والیزهِی»نویسنده‌ مکزیکی، پیاده بالا رفتن از شیب طولانیِ خیابان، نیاز به ارائه دلایلی محکمه‌پسند داشته باشد و مقصدی ذهنی. 

«لوییزا والیزهِی» می‌گوید: « عابر شهری امروزی باید قدم‌هایش را با ضرب‌آهنگ شهرش هماهنگ کند و مثل باقی عابران، هدفمند و مصمم گام بردارد. هرگونه نوسان سرعت باعث می‌شود به او مشکوک شوند.»

«والتر بنیامین» متفکری بود که در مواجهه با رشد شهرها و ظهور خیابانها و پاساژها و مغازه‌های رنگارنگ از واژه «فِلانور» به معنای «پرسه‌زنِ شهری» استفاده کرد.

به نظر او «پرسه‌زن» در تودۀ جمعیتِ شهری، در میان خیابان‌ها مدام در حال پرسه‌زدن است و در نفسِ پرسه‌زنی‌اش هم انگیزه‌ای برای لذت بردن از دیدن مناظر(در تقابل با گشت‌وگذار توریستی) یا احیاناً خرید‌ کردن ندارد، بیشتر کاشف دوباره شهر است.

شاید که عابران دیگر فکر میکنند کسی که زیادی آهسته راه می‌رود ممکن است نقشه جنایتی را در سر داشته باشد یا کارآگاهی است که همه را زیر نظر دارد و دنبال کشف چیزی است وگرنه که کدام آدمی در این شلوغی شهر «دلی اِی دل‌کنان»  این سربالایی را می‌رود؟  

باید خودم را آماده کنم تا اگر عابری با چشمان پر از سوال به من خیره شد برایش توضیح بدهم که به دنبال اکتشاف لبه‌هایی عجیب و نقوشی غریب در کف خیابان هستم و برایش از لذت تماشای آن رنگ نارنجی شگفت‌انگیز پیش از غروب خورشید روی دیوارهای شهر بگویم. 

نمی‌دانم شاید از نظر بقیه شهروندان، غیر از بچه هایی که از مدرسه بر می‌گردند یا آدمهای خیلی پیر و یا فروشندگان دوره گرد هیچ کس دیگری حق ندارد آهسته و بی‌هدف در شهر راه برود و برای خودش پرسه بزند؟

لابد بعدش فکر می‌کنند چقدر بی‌کار است و یک افسوسی هم به حال خودشان می‌خورند که چرا این‌قدر بی‌کار نیستند. می‌توانم برای این پرسه زنی روز جمعه یا پنج‌شنبه را انتخاب کنم تا بقیه کمتر افسوس بخورند. 

فکر کنم باید مراقب تنظیم سرعت قدم‌هایم هم باشم و عجله نکنم چون ممکن است نفسم به شماره بیفتد و باز از آن طرف شهروندان محترم اگر ببینند یکی بدون لباس ورزشی به حالت دو، شتابان رد می‌شود احتمالاً فکر کنند در حال فرار از چنگال عدالت هستم یا چه می‌دانم تحت مثلا تحت حمله عصبی شدید!

با همه این تفاسیر من با خودم قرار گذاشته‌ام یکی از آن روزهای خنک پاییزی سربالایی خیابان ولیعصر را تا حوالی میدان تجریش بروم، از کجا شروع کنم معلوم نیست ولی باید جایی باشد که توانی برای رسیدن به مقصد باقی بماند، حالا اگر هم خسته شوم یا در شلوغی، مقصد ذهنی را هم گم کردم ایرادی ندارد.

خوشبختانه سرتاسر خیابان ولیعصر، ایستگاههای اتوبوس هست، توانم که تمام شد سوار اتوبوس می‌شوم و از پنجره بزرگش شهر را رو به بالا گزمی‌کنم و سعی می‌کنم هرجور شده خودم را به جلوی پنجره کنار راننده برسانم و از «هوررر» کشیدن بوق اتوبوس برای موتوری‌هایی که خلافکارانه در مسیر ویژه «بی.آر.تی» می‌تازند لذت ببرم، یادم باشد به سواره‌های گیر کرده در راه‌بندان هم فخری بفروشم.

تصاویری از خیابان ولیعصر

غلتیدن رو به بالا در خیابان ولیعصر
غلتیدن رو به بالا در خیابان ولیعصر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

میزان مطالعه مطلب