اوقات فراغت آن زمانی است که فرد در بیداری، به شکل اختیاری و بدون قید و شرط در اختیار خود باشد و از گذران زمان خود برای لذت بردن استفاده کند. اما با توسعه زندگی شهری و سرعت بالای زندگی، زمان های کمی به اوقات فراغت و گردشگری اختصاص داده می شود. بخش های زیادی از زمان زندگی ما این روزها، گرفتار در مسئولیت ها و بارهایی است که سنگینی آنها به زمان های غیرکاری و خصوصی ما نیز سنگینی می کند.
موزه ها یکی از مکان های با ارزش فرهنگی هستند که به صورت های ایستا یا پویا، امکان گذران مولد اوقات فراغت را فراهم می کند. اما ساعات کار این مکان ها با ساعات کار دیگر کارها یکسان است. یعنی بخش مهمی از جامعه شاغل، یا بایستی به شغل خود مشغول باشند یا از این مکان ها بازدید کنند. این یعنی هزینه اوقات فراغت و سرگرمی در موزه ها بیش از آنی است که به صورت بلیط پرداخت می شود. همین موضوع شانس استفاده از موزه ها را نیز کاهش می دهد. اما اینکه ساعات کار موزه ها اضافه شود، به معنای بالاتر بردن شانس دیده شدن و در برنامه خانواده ها قرار گرفتن. اما این موضوع چه میزان با موضوع زندگی شبانه شهرها در ارتباط است؟
سنت شب نشینی در ایران یکی از مهمترین فعالیت های فراغتی است که ایرانیان باستان از خود به یادگار گذاشته اند. سنتی که بیشتر بر اساس آیین ها و مناسب های تقویمی تنظیم شده بود. موضوعی که نسبت به گذشته زندگی ایرانیان فاصله زیادی دارد، چرا که جلوه های زندگی مدرن، فاصله زیادی با زندگی باستان و اصول حیات آن دارد. اما آنچه شهرهای امروزی را زنده می کند، مجموعه ای از فعالیت ها، فضاهای مکمل و نورپردازی است که ساکنین شهرها را به سمت خود بکشاند. یعنی دایر بودن سیستم حمل و نقل، باز بودن فضاهای خدماتی مکمل مثل رستوران ها و سرویس های ضروری و جاری بودن امنیت عمومی. به نظر می رسد که موزه به عنوان یکی از جلوه های فرهنگی شهر، به تنهایی نقش قدرتمندی برای احیای زندگی شبانه ندارد. هر چند این تصمیم جدید برای موزه ها را می توان به فال نیک گرفت و شانس دسترسی ساکنین شهرها به آنها را بالاتر فرض کرد. برای زنده سازی شب های شهرها، خون به کالبد آنها نیاز است. این خون از طریق اقدامات منسجم و یکپارچه ذهنی و عینی برای شب های شهر جوشان خواهد شد. آیا برای پیش نیازهای آن مهیا است؟