هدف این متن، نقدی بر مؤلفههای هنجار در روند شکلبخشی به ساختوسازهای انسانی است که در این محفل به ساخت و ساز شهر گرگان پرداخته است. مصطفی بهزادفر، مدتی است که نقش هنجارها را در پیدایش و شکلگیری شهرهای ایران، مورد مطالعه قرار داده است. وی مقالهای را در سال ۱۳۹۶با موضوع ارزیابی بافتهای تاریخی بر پایه هنجار حس تعلق به مکان (نمونه مطالعاتی؛ محله سرچشمه گرگان) در نشریه پژوهش و نظریه¬های شهری به چاپ رساند. وی جزو اساتید رشته شهرسازی است که نظریههای علوم اجتماعی و جامعه شناسی را در شهرسازی معاصر ایران مورد توجه قرار داده است. لذا در مقاله مزبور از یک همگرایی در ادبیات “حس تعلق” استفاده نموده و هنجارهای مترتب بر حس تعلق در یک دسته بندی کلی گردآوری شده است. حال در این باب دو سئوال قابل طرح است:
۱. آیا میتوان هنجارهای یک جامعه یا یک دسته از انسانها را به دیگر جوامع بسط داد؟
۲. آیا مولفههای مورد بررسی در حوزه هنجار این مقاله، کل مولفههای موثر بر هنجار بوده و یا مولفههای دیگری نیز میتوان بر آن قائل شد؟
بر همین اساس، مقاله مزبور با هدف ارزیابی محله سرچشمه شهر گرگان بر اساس میزان مطلوبیت هنجارهای حاصل از مبانی نظری حس تعلق به تفکیک در ۳ بعد ذهنی، کارکردی و کالبدی انجام گرفته است که مورد هدف این نقد می باشد. زیرا به نظر می رسد که هنجارهایی که موجب پیدایش حس مکان در شهر می باشد را پوشش کامل نداده است.
تاریخچه پرداختن به مولفههای کیفی طراحی شهری از دهه ۱۹۶۰ آغاز شده است و حس مکان یکی از مهمترین مولفههای سازنده کیفیات گوناگون در فضاهای شهری شد که بیانگر رابطه دو سویه بین انسان و مکان است. همچنین محلات قدیمی شهرها به عنوان بخشی از گذشته شهر و ساکنان آن است که بسیاری از آنها طی زمان و تحت تاثیر جریانات طبیعی، اجتماعی و اقتصادی بتدریج تغییر و فرسودگی شده است.
از یک سو، شهر گرگان (استرآباد) در دوران قاجار ۶ محله بزرگ به نامهای سرپیر، دربنو، سرچشمه، میخچهگران، نعلبندان، سبزه مشهد و میدان داشت و دارای چندین محله فرعی نبز بوده است. این ۶ محله و محلات فرعی هنوز هم به همین نامها وجود دارند و بیشتر مسجدها و تمام تکیههای قدیمی و زیارتگاهها و مکانهای مذهبی شهر نیز در همین محلات قرار دارند که امروزه، بافت قدیم و معماری سنتی و تاریخی این شهر و بخش عمدهای از میراث فرهنگی این دیار را تشکیل میدهند و این نشان از فرهنگ قوی حاکم بر بافت شهر گرگان است.
از یک سو می توان گفت، با توجه به اینکه موضوع هنجار، موضوعی اجتماعی است و بر اساس دیدگاهها و اعتقادات انسانها و بستر اجتماعی آنها و در جهت رفع نیازهایشان شکل میگیرد، لذا ارزشها و هنجارهای یک جامعه را نمیتوان به دیگر جوامع تعمیم داد. این موضوع به این معنی نیست که هیچ وجه اشتراکی بین جوامع وجود ندارد. از سوی دیگر، با تمرکز بر شکل شهر گرگان با بافت متراکم و فشرده، نمیتوان تاثیر اقلیم را بر شکل گیری آن متصور نبود و این در حالی است که تاثیر اقلیم بر شکل معماری و بافت از سوی صاحب نظران به اثبات رسیده است که در ریخت شناسی شهر موثر است. لذا در این مقاله با پرداختن به موضوع کالبد در شکلگیری شهر بدون توجه به موضوع مهم اقلیم، منطقی نیست.
در جمعبندی کلی باید اذعان کرد که در طراحی تدریجی شهر گرگان مساله اقلیم، خلاقانه تر از دیگر شهرهای این منطقه حل شده است. کوچههای باریکی که بین دو بنا به وجود می آیند و راستای شمالی جنوبی دارند مانند تونل باد عمل کرده و رطوبت را از ساختمان دور می کنند و مسائل اقلیمی با راهکارهای دیگری حل شده اند. همچنین وجود عناصر معماری سنتی به همراه محلات سنتی در آن می توان اینگونه برداشت کرد که عامل اصلی شکل گیری شهرهای ایرانی نه فقط اقلیم بلکه فرهنگ و سبک زندگی مردمان بوده است. این خود می تواند نشان از وجود یک ساختار و مبانی نظری قوی در حوزه طراحی شهری در معماری ایرانی باشد که حفظ و ترمیم آن اکنون می تواند کمک شایانی به ساماندهی شهرهای امروزی بکند. سخن آخر اینکه، در پرداختن به هنجارهای موثر بر شکل گیری بافت شهر گرگان، علاوه بر مولفههای کارکردی، ذهنی و کالبدی که نگارنده به آنها پرداخته است، مولفههای دیگری از جمله اقلیم، فرهنگ و یا اقتصاد نیز نباید فراموش شود تا تمامی هنجارهای موثر بر موضوع تحقیق را پوشش دهد، که به احتمال زیاد ناشی از دانستههای قبلی نگارنده از موضوع هنجار حس تعلق به مکان میباشد.