نگارخانهای به وسعت یک شهر، طرحی بود که توسط سازمان زیباسازی شهر تهرن در دو دوره اجرا شد و منتقدین و مشوقینی داشت. اخیراً بحث اجرای دوبارۀ نگارخانهای به وسعت یک شهر مطرح شد. در همین باره نظرآنلاین با حجت امانی ، نقاش و پژوهشگر هنر در این باره گفتگو کرده است:
نظرآنلاین: در مورد پروژۀ «نگارخانهای به وسعت یک شهر» که در دو دوره اجرا شد، به نظر شما آیا این اقدام از نظر زیباییشناسی و تأثیرات ذهنی روی ساکنان شهر، کار مطلوبی بود؟ اجرای این پروژه در دو دوره، چه بازخوردهایی از طرف مردم و مسئولین داشته است؟
حجت امانی: بله قطعاً اجرای این پروژه، بر زیباییشناسی و فرهنگ تصویری و دیداری مردم تأثیر مثبت داشته است، اما به نظر من کافی نیست. این اقدام شهرداری باعث شد که چهرۀ شهر کمابیش متفاوت شود و چشم عموم مردم با دیدن آثار فاخر هنرمندان ایرانی و گنجینههای ارزشمند هنر ایرانی آشنا شود. اما کارهایی از این دست به صورت دورهای و کوتاهمدت اثرگذار نیستند و برای اثرگذاری باید به صورت یک فرهنگ درآیند. چنین اقداماتی لازم است که به صورت یک برنامۀ مدون درآیند، مرتب انجام شوند و در شاخههای مختلف دستهبندی شوند. ما در ایران هنرهای متفاوتی داریم، فقط هنر خوشنویسی و خطاطی نیست. هنرهای دیگری هم هستند که شاید مردم اصلاً اسمشان را هم ندانند. و بیلبوردهای شهری بستر مناسبی برای بهتردیدهشدن این آثار و معرفی آنها است. خیلی از صنایع دستی ایران که در گذشته وجود داشتهاند یا الان به صورت یک هنر از رونقافتاده درآمدهاند، میتوانند دوباره در معرض دید قرار گیرند و شاید علاقهمندانی هم پیدا کنند که قصد ادامۀ این هنر را داشته باشند یا حداقل آن را بشناسند.
پس در کل، اقدام ارزشمندی بوده ولی باید به صورت یک برنامۀ مدون در بیاید و از تمامی هنرها نمونه آورده شود؛ یعنی از نقاشی، خوشنویسی، صنایع دستی، و… همه باید در این پروژه ذینفع باشند. قطعاً دیدن مداوم زیبایی مردم را عادت میدهد که به فرهنگ تصویری خودمان روی آورند. برای نمونه میتوان به تصویر مونالیزا اشاره کرد که چگونه به یک تصویر جهانی تبدیل شد؛ با تبلیغات زیاد، با دیدهشدن زیاد، با برنامههایی که مسئولین موزهها و دستاندرکاران آن ترتیب دادهاند و با تألیف کتابها و … باعث شدهاند که یک اثر از شهرت جهانی برخوردار شود. در حالی که ما اینهمه شاهکار در آثار نقاشی ایرانی یا در آثار خوشنویسی داریم. هنوز اما هیچکدام به عنوان یک الگوی جهانی و یک تصویر و تمثیل جهانی درنیامدهاند. این آثار ابتدا باید در مملکت خودمان به نمایش درآیند تا بعدها کمکم در قسمتهای دیگر نیز دیده شوند و به عنوان نماد ایران مطرح شوند.
نظرآنلاین: انتخاب آثار و همچنین محل قرارگیری آنها به چه صورت بوده است؟ شما در این رابطه چه نقدی به دو دورۀ گذشته دارید؟
حجت امانی: برای انتخاب آثار حتماً باید کمیتههایی تشکیل شود و بهتر است از فاخرترین نمونههای هنر ایرانی و ایرانی-اسلامی در همۀ زمینهها انتخاب صورت گیرد تا هنر ایرانی به نسل جدید و مردم کوچه و بازار هم معرفی شود. شاخههای مختلف هنر از جمله نقاشیهای سقاخانهای، نقاشیهای مردمی، هنرهای مستظرفه و صنایع دستی و شاخههای دیگر این پتانسیل را دارند و باید کمیتههایی به وجود آید که آثار را انتخاب کند و از هر حیث مورد بررسی قرار دهد. در مورد دو دورهای که اجرا شد، برخی بیلبوردها ارتفاع بسیار زیادی داشتند و دور از دید عابران پیاده بودند. قرارگیری این تابلوها در مکانهای پرتردد مثل متروها یا ایستگاههای اتوبوس و اماکن عمومی، بیشتر هدف دیدهشدن را میسر میکند. یا مثلاً قرارگیری این تابلوها در اتوبانهای پرتردد و پرترافیک که رانندهها و عموم مردم در آن محل توقف بیشتری دارند، بسیار مناسب است و باعث میشود که مردم به جای دیدن فضای وحشتناک ترافیک، فضای زیبا و رؤیایی هنر ایران را نظاره کنند و در خاطرۀ آنها باقی بماند.
نظرآنلاین: آیا دستبردن در ابعاد یک اثر هنری و انتشار آن در ابعادی بزرگتر از ابعاد واقعی، از ارزشهای اثر نمیکاهد؟ آیا این آثار را میتوان «هنر شهری» دانست؟
حجت امانی: این سؤال واقعاً سؤال کارشناسی و جالبی است. در واقع دستکاری در ابعاد اثر میتواند معانی متفاوتی ایجاد کند. به طور مثال بعضی از هنرمندان مجسمهساز هستند که اجسام کوچکی را در ابعاد خیلی بزرگ میسازند و بنابراین کارکرد معانی و کارکرد دیداری آن وسیله را عوض میکنند. یک اثر هنگامی که در شرایط جدید و در بستر جدیدی معرفی شود، معنای متفاوتی خواهد داشت. ما نمیتوانیم ابعاد هر اثر هنری را تغییر دهیم و در ابعاد بزرگ اجرا کنیم. وقتی هنری مانند مینیاتور یا نگارگری ایرانی مختص به یک جعبۀ کوچک بوده، آناتومی و فیگوری که کشیده شده، متناسب با آن جعبه است. وقتی در ابعاد خیلی بزرگ چاپ شود، در واقع کارکردش را از دست میدهد و ممکن است در بستر جدید ضعفهای دیگری پیدا کند و بیان و مفاهیمی که هنرمند در اثر خلق کرده، به بیننده منتقل نشود. پس مقیاس در هنرهای تجسمی و هنرهای دیداری مسئلۀ مهمی است که باید رعایت شود. وقتی مثلاً اثری در قالب تمبر خلق میشود، یک کارکرد دارد ولی وقتی تمبر را در یک بیلبورد بزرگ به نمایش درآوریم، کارکرد دیگری خواهد یافت. بنابراین مقیاس مسئلۀ مهمی است که حتماً باید موردتوجه قرار گیرد و در انتخاب آثار نیز باید مدنظر باشد که چه کارهایی را میتوان انتخاب کرد که با بزرگنمایی، به مفهوم موردنظر هنرمند و بیان آن خدشه وارد نشود یا کمترین تأثیر را داشته باشد و به گونهای نباشد که با بزرگنمایی اثر، معنا و مفهوم جدیدی غیر از معنا و مفهوم موردنظر هنرمند به مخاطبان ارائه شود.
در مورد هنر شهری هم در واقع نمیتوان گفت که این آثار هنر شهری هستند، بلکه میتوانیم بگوییم که اینها در واقع یادآور و تذکردهندۀ هنر فاخر ایرانی و توجه دوباره به این هنرها و معرفی آنها به نسل جدید هستند. این آثار تنها میتوانند به عنوان یک اعلان محیطی قلمداد شوند. هنر شهری باید به صورت تعاملی باشد؛ یعنی مخاطب بتواند با آن اثر دیالوگ داشته باشد، بتواند در آن اثر شرکت کند و بین اثر هنری و محیطی که قرار میگیرد و افرادی که از آن محیط عبور میکنند یا در آن مکان زندگی میکنند، رابطه برقرار کند؛ یک رابطۀ گفتاری و دیداری. تصویری که به صورت اعلان درآورده شده است، با اینکه به فضای تجسمی کمک میکند، اما نمیتوان آن را «هنر شهری» نامید، مگر اینکه به گونهای دیگر اجرا شود؛ مثلاً اگر حجمی دوباره بازسازی شود و شبیه به آن در محیط شهری ساخته شود. ولی صرفاً با نشاندادن یک اثر در قالب بیلبورد نمیتوان آن را هنر شهری قلمداد کرد.